معرفی نویسنده

درباره کیومرث صابری فومنی | گل‌آقایی که می‌خندید و می‌خنداند

درباره گل آقا

گل آقا که بود؟

اگر شما در دهه‌های هفتاد و هشتاد که هنوز این‌چنین در سیطره فضای مجازی نبودیم اهل خواندن روزنامه و مجله بودید، حتما «گل آقا» را می‌شناختید و حتی اگر علاقه‌ای به این عرصه نداشتید هم، همچنان او را می‌شناختید، چرا که شهرت و محبوبیت این شخصیت بیشتر از این حرف‌ها بود که در بند سن و سال مخاطب یا علائق خاص باشد. گل آقا می‌خندید و می‌خنداند و برایش هم فرقی نداشت با چه کسی مواجه است، بنیان‌گزار جمهوری اسلامی یا یک دانش‌آموز دبیرستانی گمنام.

 کیومرث صابری فومنی مشهور به گل‌آقا، ادیب و طنزپرداز معاصر، هفتم شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی در گیلان به دنیا آمد. پدرش که کارمند وزارت دارایی و اهل رشت بود در ۱۳۱۷ خورشیدی به اداره دارایی صومعه‌سرا منتقل شد. در ۱۳۲۱ خورشیدی به اداره دارایی فومن انتقال یافت و چند ماه بعد در همان شهر درگذشت.

 

درباره کتاب « اسبها اسبها از کنار یکدیگر »

 

خانواده او بسیار فقیر بودند. مادر کیومرث که از معدود زنان باسواد شهر بود در مکتبخانه قرآن تدریس می‌کرد و این تنها ممر معاش خانواده پس از مرگ پدر بود که تکافوی زندگیشان را نمی‌داد. پس، برادرش که در آن زمان ۱۵ ساله بود، تحصیل را رها کرد تا با کار خود به معیشت خانواده کمک کند.

 

گل آقای درسخوان

صابری تحصیلات دبستانی خود را در فومن گذراند و پس از پایان تحصیلات در یک مغازه خیاطی شروع کرد به شاگردی کردن اما در اواخر مهر همان سال به اصرارِ مادر و دوستانش، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد. در ۱۶ سالگی (۱۳۳۶) در امتحان ورودی دانشسرای کشاورزی ساری که از شهرستان فومن فقط یک دانش آموخته را می‌پذیرفت، قبول شد. ۲ سال در آنجا تحصیل کرد و پس از قبولی در امتحانات در ۱۸ سالگی (۱۳۳۸) به عنوان معلم یک دبستان روستایی به «کَسما» از توابع صومعه‌سرا رفت و یک سال در آنجا معلم بود.

سال بعد از آن (۱۳۳۹) به دهی به نام «کوچه چال» از توابع «ماکلوان» در نزدیکی فومن منتقل شد. او مدت یک سال، مدرسه چهار کلاسه آنجا را به تنهایی اداره می‌کرد.

 

 

او در ۲۰ سالگی (۱۳۴۰) در رشته ادبی به طور متفرقه امتحان داد و دیپلم گرفت. همان سال در کنکور رشته سیاسی دانشکده حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و همزمان با تدریس در دبستان و دبیرستان به تحصیل پرداخت. او جز چند ماهی در سال اول تحصیل که با دستگیری او در تظاهرات سیاسی دانشگاه تهران مقارن بود، در کلاس درس حاضر نشد و فقط موقع امتحانات به دانشگاه می‌رفت.

با این حال پس از چهار سال (۱۳۴۴) توانست لیسانس حقوق سیاسی خود را از این دانشکده، دریافت کند و این در شرایطی بود که در ۱۳۴۱ خورشیدی پس از یک دوره برکناری از کار معلمی، دوباره و پس از محاکمه اداری، به کار معلمی برگشت و در دبستانی در فومن به تدریس پرداخت. او هر ماه یک بار به مدت ۲ روز به دانشکده می‌آمد تا جزوه‌های درسی را از دانشجویان دیگر بگیرد و از روی آن نسخه بردارد.

 

گل آقای یتیم

غم مرگ پدر چیزی نبوده که از خیلی زود از دل شاعر ما پاک شود و یا آن را فراموش کند. صابری نخستین شعرش را در ۱۴ سالگی هنگامی‌ که کلاس هشتم دبیرستان بود، برای درج در روزنامه دیواری مدرسه‌شان سرود که یک غزل هشت بیتی با عنوان یتیم بود.

علت این نامگذاری مشخص بود. او می‌گفت: «از چهارده سالگی تا شانزده سالگی جمعاً نه شعر سرودم که تمام آنها یا عنوان یتیم داشت یا درباره یتیم بود!» صابری در نخستین سال تحصیل در دانشکده (۱۳۴۰) در تظاهرات دانشجویی شرکت کرد و مضروب و دستگیر شد. گردن او از ضربات باتوم به شدت آسیب دیده بود. او شعری به طنز و سیاسی سرود و با امضای «گردن شکسته فومنی» برای توفیق ارسال کرد. پس از چاپ این شعر در چند شماره بعد توفیق، صابری به طنزنویسی کشیده شد.

 

گل آقا و بزرگان

صابری یکی از دوستان صمیمی شهید رجایی بود و پس از انقلاب و در زمان نخست‌وزیری او به مقام مشاورت فرهنگی و مطبوعاتی نخست‌وزیر منصوب شد. در زمان ریاست‌جمهوری شهید رجایی به مشاورت فرهنگی رییسجمهوری رسید و تا زمان شهادت رجایی در این مسوولیت باقی بود و هنگام ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای در همان منصب ابقا شد.

جالب است بدانید وقتی به شهید رجائی اعتراض می‌شده که این رفیقت کیست که در کنار خودت جایش داده‌ای، این که ریش ندارد؛ ایشان جواب می‌داده صابری به جای ریش، ریشه دارد و این عبارت معروف از همانجا برخاسته است.

صابری در ادامه این سمت‌ها را به کارنامه اضافه کرد: عضو هیأت مؤسس انجمن موسیقی، مشاور وزیر مسکن و شهرسازی، مدیرکلی دفتر آموزش بازرگانی و حرفه‌ای وزارت آموزش و پرورش (۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹)، تدریس در کلاس های حضوری دانشکده مکاتبه‌ای، تدریس در دانشکده روابط بین‌الملل،تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی، همکاری با معاونت امور بین‌الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مشاور افتخاری (۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹)، عضو منتخب شورای عالی انقلاب فرهنگی در کمیته نامگذاری، عضو هیأت ایرانی در کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد (دهلی نو ۱۳۶۱).

 

گل آقای بلندپرواز و اهل دل

گل آقا روحیه خاصی داشت. شاید کمتر کسی یادش باشد که او داغ پسر جوان خود آرش را در دل داشت که در یک سانحه تصادف از دنیا رفته بود اما با این وجود این مرد تا آخر عمر هم می‌خندید و هم تلاش می‌کرد دیگران را بخنداند. اساسا به موجب همین روحیه بود که مشاغل سیاسی نمی‌توانست، صابری را راضی کند و به تدریج از مشاغل سیاسی کناره گرفت و بُعد فرهنگی کار خود را وسعت بخشید.

او که مسوولیت مجله رشد ادب فارسی را برعهده داشت، گهگاه مطالبی برای روزنامه اطلاعات می‌نوشت. سفرنامه شوروی او که بعداً با عنوان «دیدار از شوروی» به صورت کتاب منتشر شد، از این دست مطالب بود.

 

گل آقا و دو کلام حرف حساب

صابری مدت‌ها طرح ایجاد یک ستون طنز سیاسی را در خاطر داشت. نخستین دو کلمه حرف حساب گل‌آقا، ۲۳ دی ۱۳۶۳ خورشیدی در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. طنز سیاسی که از ۱۳۵۹ خورشیدی به این سو تعطیل شده بود با شکل‌گیری این ستون طنز، دوباره به بار نشست و جان تازه‌ای گرفت.

 

درباره نغمه ثمینی نویسنده سریال شهرزاد 

 

با گذشت مدت زمانی کوتاه از آغاز انتشار «دو کلمه حرف حساب»، صابری به عنوان مهم‌ترین منتقد حکومت در داخل کشور، مطرح شد. قدرت قلم و جسارت صابری در بیان واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی، موجب شده بود که او را سوپاپ دولت قلمداد کنند، اما صابری بدون توجه به نظرات دلسردکننده‌ای که برخی عنوان می‌کردند، به کار خود ادامه داد و ظرف مدت کوتاهی، توانست توجه بسیاری از مردم، مقامات، ادبا، نویسندگان و رسانه‌های داخلی و خارجی را به خود جلب کند. محمدعلی جمالزاده از نخستین افرادی بود که با ارسال چندین نامه، صابری را به ادامه راه تشویق کرد و طنز صابری را ستود.

 

گل آقای گل آقا

گل آقا را امام و خانواده ایشان هم به دقت می‌خواندند. چنین موفقیت و محبوبیتی به جهان‌بینی صابری برمی‌گشت. او با اینکه مقام بالایی در نظام سیاسی احراز کرده بود، کار طنز سیاسی را بیشتر جدی گرفت و بدون اعتنا به سختی‌های کار به راه خود ادامه داد. پس از گذشت نزدیک به ۶ سال از انتشار نخستین دو کلمه حرف حساب، صابری که پیش از آن تقاضای انتشار یک هفته‌نامه جدی به نام «فصل جدید» کرده و امتیازش را نیز گرفته بود، به دلایلی از انتشار آن منصرف شد و تقاضای امتیاز هفته‌نامه طنز با نام «گل‌آقا» را کرد و توانست در آبان ۱۳۶۹ خورشیدی، نخستین شماره هفته‌نامه گل‌آقا را منتشر کند. استقبال مردم از این مجله، غیرقابل تصور بود.

تمامی نسخه‌های اولین شماره هفته‌نامه گل‌آقا در سراسر تهران ظرف کمتر از نیم‌ساعت به فروش رفت (شماره‌های سال اول گل‌آقا بعدتر در تیراژ وسیع تجدید چاپ شد). صابری بعد از آن، امتیاز انتشار ۲ نشریه دیگر را هم گرفت. انتشار نخستین شماره ماهنامه گل‌آقا در مرداد ۱۳۷۰ خورشیدی و همچنین انتشار نخستین سالنامه گل‌آقا در اواخر همان سال، نشان داد که صابری با چنته‌ای پُر، پا به عرصه طنز کشور گذاشته است و مردم ایران نیز با استقبال کم‌نظیر خود، مشوق او در این راه شدند.

 

گل آقای جاودان

کیومرث صابری فومنی پس از دوره‌ای از تحمل بیماری سرطان خون در صبح ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ خورشیدی در بیمارستان مهر تهران درگذشت. در حالی که به اصرار خودش جز چند فرد معدود، شخصی از بیماری‌اش خبر نداشت.

گفته می‌شود به این دلیل که «دلی آزرده نشود و خاطری اندوهگین نگردد» و همین یک خط، فلسفه زندگی و عمر او را به خوبی نمایان می‌کند.

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *