در علم روانشناسی و رفتارگرایی، تئوریهای بسیار زیادی وجود دارد که یکی از شناختهشدهترین آنها تئوری انتخاب است. با اینکه این تئوری اولین بار در سال 1998 توسط دکتر گلسر در قالب کتابی با همین نام معرفی شد اما همچنان در بین بسیاری از رفتارگرایان پذیرفته شده است و از آن استفاده میشود.
علاوه بر آن، این تئوری نقش بسزایی در علوم اقتصاد، سیاسی، جامعهشناسی و روانشناسی داشته و تغییرات زیادی ایجاد کرده است. اما تئوری انتخاب دقیقا چیست، در چه زمینههایی کاربرد دارد و چگونه بر رفتار افراد تأثیر میگذارد؟
نقطه آغازین نظریه انتخاب
ایدههای دکتر گلاسر در زمان خودش بسیار مترقی و جدید بود. او خیلی زود تشخیص داد که افراد به عنوان موجودات اجتماعی به یکدیگر نیاز دارند و به این نتیجه رسید که علت تقریباً اکثر علائم روانی، ناتوانی ما در کنار آمدن با افراد مهم زندگیمان است. در سال 1980، این سوال در ذهن او شکل گرفت که چرا بسیاری از مردم از روابط خود ناراضی هستند؟! و همین سوال نقطهی شروعی برای نظریه انتخاب بود.
او معتقد بود که تنها ما انسانها از نظر ژنتیکی توسط نیاز به قدرت هدایت میشویم و سعی میکنیم این نیاز را با استفاده از آنچه که او “روانشناسی کنترل بیرونی” مینامد، برآورده کنیم. به معنای دیگر، ما همیشه تلاش میکنیم یکدیگر را مجبور کنیم تا کاری را که ما میخواهیم انجام دهند. دکتر گلاسر بر این باور بود که اگر نتوانیم بیاموزیم چگونه با احترام گذاشتن به یکدیگر نیاز به قدرت خود را ارضا کنیم، در نهایت باعث نابودی خود ما خواهد شد. به همین دلیل او نظریه انتخاب را جایگزین کنترل بیرونی کرد و بقیه عمر خود را وقف آموزش و حمایت از این نظریه کرد.
نظریه انتخاب چیست؟
نظریه انتخاب که توسط روانپزشک دکتر ویلیام گلاسر فرموله شد، بیان میکند که همه انسانها دارای 5 نیاز اساسی (بقا، آزادی، سرگرمی، قدرت، و عشق/تعلق) هستند و همیشه سعی میکنند تا از طریق انتخابهای رفتاری خود این نیازها را ارضا کنند. بر اساس تئوری انتخاب، تقریباً همه رفتارها انتخاب میشوند و ما فقط میتوانیم رفتار خود را کنترل کنیم. اگرچه هر کس هر 5 مورد از این نیازها را دارد، انگیزه عشق و تعلق مهمترین آنهاست. بر اساس تئوری انتخاب، از طریق ایجاد روابط نزدیک و مراقبتی است که میتوانیم به بهترین شکل سایر نیازهای خود را برآورده کنیم و به خوشبختی برسیم.
متأسفانه، اغلب مردم برای برآورده کردن این نیازها از کنترلهای بیرونی استفاده میکنند تا دیگران را وادار به انجام کاری کنند که دوست دارند و بر این باورند که در حقیقت به آنها کمک میکند تا به بهترین وجه نیازهایشان را برطرف کنند. درصورتی که استفاده از کنترل خارجی بر روی دیگران چیزی جز درگیری، ناامیدی و نابودی به همراه ندارد.
روابط ناسالم به نوبه خود در نهایت منجر به نارضایتی افراد میشود که ممکن است این حالت بعدها به شکل درگیریهای روانی مانند افسردگی و اضطراب خود را بروز دهند.
نیازهای حیاتی انسان در تئوری انتخاب
نظریه انتخاب بر کنترل فرد بر احساسات و اعمال خود تأکید دارد. گلاسر توضیح میدهد که همه رفتارها انتخاب میشوند و تمام این رفتارها ناشی از تمایل به ارضای پنج نیاز اساسی انسان است:
- نیاز به دوست داشته شدن و پذیرفته شدن
- نیاز به قدرتمند بودن
- نیاز به آزاد بودن
- نیاز به تفریح
- نیاز به زنده ماندن
او همچنین با کمک این نظریه استدلال میکند که هر کاری که ما انجام میدهیم برای برآوردن یک (یا چندتا) از این پنج نیاز اساسی است و آن دسته از افرادی که کنترل زیادی روی خود دارند میتوانند انتخابهای بهتر و مسئولانهتری نسبت به دیگران بگیرند.
در این تئوری، هفت عادت ارتباطی مثبت نام برده شده است که در همه روابط باید وجود داشته باشند. این عادات شامل موارد زیر میشود:
- حمایتکننده
- دلگرمکننده
- گوش دادن
- پذیرش
- اعتماد کردن
- احترام گذاشتن
- مذاکره اختلافات
در مقابل، هفت عادت جداکننده را نیز بیان میکند که باعث از بین رفتن روابط میشود. بعضی از افراد این عادات را پرورش دادهاند تا دیگران را کنترل کنند بدون آنکه بدانند منجر به سوء تفاهم و رنجش اطرافیان میشود. این عادات جداکننده عبارتند از:
- انتقاد کردن
- سرزنش کردن
- شکایت کردن
- آزار دهنده
- تهدید کننده
- تنبیه کردن
- رشوه دادن
همه ما انتخاب میکنیم که از عادات اتصال یا قطعکننده در روابط خود استفاده کنیم و همانطور که انتظار میرود روابط شاد و مثبت از انتخاب عادتهای ارتباطی مثبت به وجود میآیند.
ده اصل مهم در نظریه انتخاب
نظریه انتخاب بر ده اصل استوار است. درباره اصل اول قبلا هم صحبت کردیم: انسانها فقط میتوانند رفتار خود را کنترل کنند.
دوم این است که تمام چیزی که به دیگران انتقال میدهیم یا دریافت میکنیم، اطلاعات است.
اصل شماره سه این است که ناآرامیهای روانی طولانی مدت باعث ایجاد مشکلات در روابط بین انسانها میشوند.
اصل چهارم هم بیان میکند که همهی ما باید حداقل یک رابطه رضایت بخش داشته باشیم. بقیه این اصول عبارتند از:
- گذشته تاثیر زیادی بر شخصیت ما دارد، اما ما را زندانی نمیکند.
- ما توسط پنج نیاز ژنتیکی هدایت میشویم.
- ما این نیازها را با ساختن “دنیای کیفیت” برآورده میکنیم.
- همه رفتارها شامل چهار جزء است: کنش، احساس، تفکر و فیزیولوژی.
- تشخیص اینکه همه ما رفتار خود را کنترل میکنیم، آزادی را برای ما به ارمغان میآورد.
- ما فقط بر بیش از فکر و خیال کردن خود کنترل مستقیم داریم، اما از طریق آنها میتوانیم بر احساس و فیزیولوژی نیز کنترل غیرمستقیم بدست آوریم.
دنیای کیفیت در تئوری انتخاب چه معنی دارد؟
نظریه ویلیام گلاسر بر مفهومی تاکید دارد که نام آن را “دنیای کیفیت” گذاشته است. دنیای کیفیت جایی در ذهن است که مردم تصاویر ذهنی از آنچه که مهم میدانند را در آن ذخیره میکنند. این تصاویر شامل مکانها، چیزها، باورها و افرادی میشود که برایشان مهم هستند.
گلاسر معتقد بود که تصاویر در دنیای کیفیت به آدمها احساس خوبی میدهند و حداقل یک نیاز اساسی آنها را برآورده میکند. این تصاویر لازم نیست حتما با استانداردهای جامعه هماهنگ باشند و برای هر فردی میتواند منحصر به فرد باشد. دنیای کیفیت در حقیقت تصویر ذهنی ما از یک زندگی ایده آل و کامل است.
جهان درک شده در تئوری انتخاب چه معنی دارد؟
بدیهی است که دنیای کیفیت با واقعیت کاملا متفاوت است. تئوری انتخاب بیان میکند که ما دنیای واقعی را از طریق ادراکات خود تجربه میکنیم. ما اطلاعات را از حواس پنجگانه جمع آوری میکنیم و سپس آن را از فیلترهای خود عبور میدهیم. این فیلترها نیز شامل همه چیزهایی است که ما در طول زندگی خود تجربه کردهایم.
به صورت کلی در هنگام مواجه شدن با اتفاقی جدید که نیازمند تصمیمگیری است، ما مراحل زیر را طی میکنیم:
اطلاعات را از طریق حواس پنجگانه جمع آوری میکنیم.
این اطلاعات ممکن است معنی دار باشد، اما نیاز به بررسی بیشتر دارند.
درصورتی که تصمیم بگیرید این اطلاعات معنادار هستند، آن را از فیلترهای ذهنی خود عبور میدهید.
این اطلاعات فیلتر شده در نهایت ارزشگذاری میشوند؛ برخی از آنها همراه با احساسات مثبت و برخی دیگر همراه با احساسات منفی هستند. اطلاعاتی نیز وجود دارند که در این بین قرار میگیرند و خنثی تلقی میشوند.
فراموش نکنید که این فرآیند بسیار شخصی است. دیدگاههای ما میتواند به شدت با دیدگاه دیگران متفاوت باشد. گلاسر معتقد بود جهان درک شده ما همان چیزی است که ما آن را واقعیت میدانیم و تحت تاثیر متغیرهای مختلفی از جمله جنسیت، سن، تحصیلات و تجربه است.
البته این اطلاعات جمعاوری شده، دائماً در حال تغییر هستند یا شاید در آن زمان درست بنظر برساند ولی بعدها اشتباه تلقی شوند.
استفاده از تئوری انتخاب در روان درمانی
تئوری انتخاب در روان درمانی کاربرد زیادی دارد. راه حلی که این نظریه ارایه میکند، واقعیت درمانی است و هدف اصلی آن این است که افراد با تصمیمات درست بتوانند نیازهای اساسی خود را برآورد کنند و از افراد خواسته میشود تا به جای تکرار تجربیات گذشته، بر زمان حال تمرکز کنند.
یکی دیگر از مواردی که واقعیت درمانی بر آن تاکید دارد، رابطه مراجعهکننده و درمانگر است. رابطه درمانی که بین این دو نفر برقرار است میتواند به عنوان الگویی برای سایر روابط در زندگی عمل کند. در واقع، گلاسر معتقد بود که بسیاری از درگیریهای روانی افراد از روابط آنها منشا میگیرد. وظیفه درمانگر این است که مراجعهکننده را به سمت انتخابهایی هدایت کند که مثبتترین نتایج بین فردی را برای او در زندگی به همراه داشته باشد.
رویکردی که واقعیت درمانی اتخاذ میکند، یک رویکرد حل مسئله است. در طی این رواندرمانی، مراجعهکننده باید درک کند که رفتار فعلی آنها ناکارآمد است و باید برای تغییر آن تلاش کند و با این تغییر است که او میتواند به اهداف خود برسد. در طی این رواندرمانی، مراجعهکننده یاد میگیرد که باید مسئولیت اعمال خود را بپذیرد و متعهد شود رفتار انطباقی بهتری در زندگی خود اعمال کند.
واقعیت درمانی برای مشکلات متعددی از جمله اعتیاد و سایر اختلالات رفتاری موثر است. علاوه بر اینها میتواند کمک زیادی به نوجوانان بکند تا رفتارهای مشکلساز خود را در مدرسه و جامعه اصلاح کنند.
کاربرد نظریه انتخاب منطقی در تئوری انتخاب
نظریه انتخاب عقلانی یکی دیگر از شاخههای نظریه انتخاب گلسر است. این نظریه توضیح میدهد که افراد بر اساس تجزیه و تحلیل مزایا و معایب یک موقعیت تصمیم میگیرند. این بدان معناست که افراد قبل از تصمیمگیری در مورد یک اقدام، جنبههای مثبت و منفی انتخابهای بالقوه را میسنجند.
جالب است بدانید که این نظریه در ابتدا به عنوان یک نظریه اقتصادی در نظر گرفته شده بود و راهی برای درک تصمیمگیری افراد در سرمایهگذاری پر سود بود. اما با گذشت زمان، نظریه انتخاب عقلانی تکامل یافت و امروزه همه حوزهها از جمله جامعه شناسی و علوم سیاسی را شامل میشود.
در تئوری انتخاب عقلانی، همه رفتارهای انسانی را میتوان راهی برای برآوردن نیازهای فردی در نظر گرفت. به عنوان مثال، روابط بر اساس مزایایی که برای فرد به ارمغان میآورند، ارزیابی میشوند.
کاربرد نظریه انتخاب عقلانی در جرم شناسی
نظریه انتخاب عقلانی در مطالعه جرم شناسی نیز استفاده شده است و توضیح میدهد که رفتار مجرمانه، یک تصمیم از پیش برنامه ریزی شده است و مجرم آن را انجام میدهد زیرا به این نتیجه رسیده که منافع آن بر خطرات اعمالش بیشتر است.
به عنوان مثال، یک سارق بانک از قبل به این نتیجه رسیده است که سود مالی این سرقت ارزش مجروح شدن یا رفتن به زندان را دارد. البته چنین تصمیمگیری به این معنا نیست که فرد مجرم بهترین انتخاب را داشته، بلکه تنها سعی دارد تا فرآیندی که مجرم به این انتخاب رسیده است را توضیح دهد.
درباره نویسنده کتاب تئوری انتخاب
دکتر ویلیام گلاسر در سال 1925 و در شهر کلیولند آمریکا به دنیا آمد. او ابتدا در رشته مهندسی شیمی تحصیل کرد، اما زمانی که متوجه شد به روانشناسی علاقهمند است، وارد رشته روانپزشکی شد. پس از پایان تحصیلاتش و از سال 1954 تا 1957 در UCLA و بیمارستانی در غرب لس آنجلس مشغول به کار بود. در سال 1961، او گواهی روانپزشکی خود را دریافت کرد و از سال 1957 تا 1986 مطب خصوصی در لس آنجلس داشت.
دکتر گلاسر به سخنرانی و نویسندگی هم میپرداخت و بیش از بیست کتاب منتشر کرد. کتاب دوم او، واقعیت درمانی (1965)، پرفروش کتاب او است که باعث شد بین مردم شناخته شود. در سال 1967، او موسسه واقعیت درمانی را تاسیس کرد و گفته میشود تاکنون، بیش از نود هزار نفر از سراسر جهان در این موسسه آموزشهای فشرده دریافت کردند تا بتوانند در مورد نحوه به کارگیری ایدههای او در زندگی شخصی و حرفهای خود آگاه شوند.
جوایز و افتخارات ویلیام گلاسر
دکتر گلاسر در طول زندگی خود بسیار فعال بود و سخنران معروفی در سطح ملی و بین المللی بود. کمکهای او به درک ما از سلامت روان بارها به رسمیت شناخته شده است و جوایز زیادی دریافت کرد. خلاصهای از فعالیتهای او:
در سال 1989، دکتر ویلیام گلاسر به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی برجسته پیشگامان در روانشناسی توسط کنفرانس مشهور تکامل روان درمانی بنیاد میلتون اریکسون شناخته شده است.
در سال 1990، مدرک افتخاری دکترای ادبیات انسانی از دانشگاه سانفرانسیسکو به او اعطا شد.
در سال 2002، او جایزه انجمن مشاوران کالیفرنیا را به دلیل سالها مشارکت در حرفه مشاوره دریافت کرد.
در سال 2003، جایزه توسعه حرفهای انجمن مشاوره آمریکا به پاس قدردانی از کمکهای قابل توجهاش در زمینه مشاوره به او اهدا شد.
در سال 2005، انجمن رواندرمانی آمریکا، عنوان معتبر استاد درمانگر را به او اهدا کرد. او همچنین در سال 2005، جایزهای از طرف مرکز بینالمللی مطالعات روانپزشکی و روانشناسی بهعنوان یک رواندرمانگر و نویسنده تاثیرگذار دریافت کرد.
در سال 2006، مدرک افتخاری دکترای آموزش از کالج یونیون پاسیفیک در انگوین، کالیفرنیا به او اعطا شد.
در سال 2008، انجمن روان درمانی اروپا، گلاسر را به عنوان یک روان درمان معتبر به رسمیت شناخت و این خبر در بیست و نهمین کنفرانس بین المللی سالانه موسسه ویلیام گلاسر که در ادینبورگ، اسکاتلند، در سال 2009 برگزار شد، رسما اعلام شد.
در سال 2010، دانشگاه کیس وسترن رزرو جایزه دانشآموختگان ممتاز را به او اعطا کرد.
آثار ویلیام گلاسر
برخی از شناخته شدهترین آثار ویلیام گلاسر که به فارسی نیز ترجمه شده است:
- نظریه انتخاب
- واقعیت درمانی: رویکردی جدید در روانپزشکی
- هر دانش آموزی میتواند موفق شود
- مدرسه کیفی
- نوجوانان ناخشنود
- عشق چیست
- هشت درس برای زندگیزناشویی شادتر
- ازدواج بدون شکست
- مدیریت بدون زور و اجبار
- ارتباط موثر کاربرد نظریه انتخاب در مدیریت راهبری
- زمام زندگی خود را بدست بگیر
- نکاتی ارزنده برای زندگی بهتر
سخن آخر
به صورت خلاصه، نظریه انتخاب ویلیام گلسر بیان میکند که ما برای برآورده کردن نیازهای اساسی خود تصمیم میگیریم و فرض بر این است که انسانها چیزهایی را انتخاب میکنند که احساس میکنند برایشان مفید خواهد بود.
این نظریه در روانکاوی کاربر بسیار زیادی دارد و با استفاده از واقعیت درمانی میتوان به افراد کمک کرد تا تواناییهای حل مسئله خود را بهبود بخشند و انتخابهای بهتری در زندگی داشته باشند. درنتیجه اگر فکر میکنید این کتاب برایتان مفید خواهد بود، حتما آن را مطالعه کنید.