مقاله

مروری بر اقتباس سینما از ادبیات، کتاب یا فیلم؟ مسأله این است؟

فیلم یا کتاب خوانی در مجله نشانک

اقتباس یک فیلم از یک رمان به اعتبار کدام یک اضافه می‌کند؟

کارشناسان می‌گویند که این یک اتفاق یک طرفه نیست. یکی از منتقدان سینما جایی گفته است: «فعل«اقتباس»، میان سینما و ادبیات، امری دوسویه است و تأثیر متقابل این دو هنر بر یکدیگر امری است کتمان‌ناپذیر. «اقتباس» ادبی در سینما، همواره ادامه خواهد داشت و موفقیت برخی فیلم‌ها نیز بر نگارش بسیاری از رمان‌ها تأثیر می‌گذارد؛ مثلاً موفقیت تجاری یک اثر سینمایی که بر اساس اقتباسی ادبی ساخته شده است می‌تواند به نگارش دنباله‌های آن رمان بینجامد.»

اما آیا چنین نگاهی از ابتدا وجود داشته است؟ اینطور نیست. تحقیقات نشان می‌دهد مثل هر پدیده جدید و نوی دیگر، مدتی طی شد تا اهالی دو عرصه یکدیگر را پذیرفتند، کما اینکه در پژوهش‌های تاریخی سینما آمده است که بسیاری از نویسندگان در دهه‌های آغازین پیدایش سینما آن را دشمنی جدی برای ادبیات تلقی می‌کردند، اما به مرور به این باور دست یافتند که نه تنها سینما قرار نیست در نقطه‌ای مقابل ادبیات بایستد، بلکه این دو هنر می‌توانند مکمل هم باشند، ضمن آن که سینما واجد بسیاری از نشانه‌ها و عناصری است که در ادبیات نیز وجود دارند. بنابراین، اقتباس سینما از یک اثر ادبی و بالعکس امروزه به امری رایج در سراسر دنیا تبدیل شده است.

 

سینماگران به سراغ چه نوعی از آثار ادبی برای اقتباس ادبی می‌روند؟

باید دانست که رمان‌های عامه پسند همواره منابعی مطلوب برای سرمایه گذاران سینمایی جهان بوده‌اند. در اینجا ذکر این نکته ضروری است که دسته‌بندی رمان‌های عامه پسند، کار راحتی نیست زیرا گونه‌های مختلف رمان می‌توانند به عنوان رمان عامه‌پسند تلقی شوند و «عامه‌پسند بودن» دامنه گسترده‌ای از آثار ادبی و سینمایی را دربرمی‌گیرد.

شاید در باور بیشتر مردم، رمان‌های عامه‌پسند تنها آن دسته از داستان‌های طولانی و بلندی باشند که مخاطب عام را به خود جذب می‌کنند بی آن که اثری والا و قابل تأمل محسوب شوند. این باور، در برخی موارد صحیح است.

بسیاری از ملودرام های کلاسیک هالیوود یا حتی تولیدات امروزی آمریکا، هند و دیگر کشورهای دنیا اقتباس‌هایی از رمان‌های عامه پسند و فاقد اعتبار هنری و ژانری هستند که تنها به این دلایل مخاطبان زیادی جلب می‌کنند: یا مخاطب به راحتی درکشان می‌کند، یا خواسته مخاطب در پایان کار جامه عمل می‌پوشد، یا به طرز اغراق‌آمیزی عاشقانه است و … اما باید دانست همه رمان‌ها و فیلم‌های عامه‌پسند در این زمره قرار نمی‌گیرند. گاه، عامه‌پسند بودن و والا بودن اثر هنری در مقابل یکدیگر قرار نمی گیرند، بلکه در کنار یک دیگر قرار گرفته و رابطه عرضی با هم برقرار می‌کنند. به عنوان مثال می توان از رمان «پل های مدیسن کانتی» نام برد، که اثری معاصر است.

نویسنده رمان یعنی رابرت جیمز والر با حفظ اصول و چارچوب ژانری، داستانی همه گیر و درگیرکننده را روایت کرده و می‌تواند مخاطب را با خود همراه سازد، نتیجه آن که رمان، علاوه بر آن که به عنوان اثری فاخر مورد توجه قرار می‌گیرد مخاطب عام را نیز با خود همراه می‌سازد. «برباد رفته» هم نمونه مشهور موفق دیگریست.

 

«عامه پسند بودن» یا «برای عامه مردم بودن»

کارشناس سینمایی دیگری معتقد است: «فعل «عامه پسند بودن» با «برای عامه مردم بودن» فرق دارد. «عامه پسند بودن» به معنای «بد بودن» یا «غیرهنری بودن» فیلم یا رمان نیست. گاه نخبه گرایی می‌تواند عامه مردم را نیز تحت تأثیر قرار دهد و گاه این ساختارشکنی‌ها در ضدیت با مخاطب عام قرار می گیرند. بسیاری از فیلم‌ها از روی رمان‌هایی ساخته می‌شوند که مختص عوام هستند (مانند رمانهای دانیل استیل و اقتباس سینمایی آنها)، بسیاری از فیلم‌ها از روی رمان‌هایی ساخته می‌شوند که مختص خواص و عوامند(مانند رمان‌های آگاتا کریستی و اقتباس‌های سینمایی آنها) و بسیاری از فیلم‌ها اقتباس‌هایی از رمان‌هایی هستند که مخاطب عام هرگز به سراغشان نمی‌رود و تنها مختص مخاطبان خاص‌اند(مثل رمان های آلن رب گریه و جیمز جویس).

آنچه در سینمای ایران به شدت جای خالی‌اش احساس می‌شود، اقتباس از کتاب‌های خوب است و هرچند که در صنعت سینمای ما چندباری تجربه شده اما آنقدری موفق نبوده که امروز بتوانیم از آن اسم ببریم و شاید تنها بشود به «گاو» اثر ماندگار داریوش مهرجویی اشاره کرد که بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی ساخته شده است.

 


[/vc_row]

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *