معرفی نویسنده

درباره «هوشنگ ابتهاج» | نشسته است به در نگاه می‌کند

درباره هوشنگ ابتهاج

این مطلب درباره هوشنگ ابتهاج ، شاعر معاصر ایرانی، از معروف‌ترین چهره‌های ادبی ایران کنونی است. او در تاریخ شش – دوازده – سال شش (همینقدر رُند) به دنیا آمده و اکنون بالای 90 سال، سن دارد و با این وجود همچنان سرحال و سرپا و از همه مهم‌تر طناز و شوخ است.

این ویژگی در کنار رک و صریح بودنش چیزی است که با آن به خاطر آورده می‌شود.

 

ابتهاج ، غزل سرای زاده رشت

این غزل سرای زاده رشت، در مدارس مهم تهران و رشت مثل لقمان و شاهپور و تمدن درس خوانده و جالب است که در هیچ یک از منابع خبری سخنی در مورد رشته تحصیلی دانشگاهی او به میان نیامده است. با این حال او دوره‌ای به عنوان مدیرکل شرکت دولتی سیمان تهران مشغول به کار بود. از این شرکت خانه‌ای به او تعلق یافته که اکنون به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده  است.

 

معرفی 5 کتاب برای هدیه دادن به افراد مختلف

 

البته کارنامه کاری‌اش در رادیو هم قابل توجه است. ابتهاج شش سال سرپرست برنامه گلها در رادیو ایران بود و برنامه موسیقایی گلچین هفته را هم در این رسانه پایه گذاری کرد. دلیل بیرون آمدن او از رادیو یک اعتراض سیاسی بود که بعد از واقعه 17 شهریور سال 57 اتفاق افتاد و استعفای او را به همراه بزرگان دیگری همچون شجریان، محمدرضا لطفی و حسین علیزاده به دنبال داشت.

 

تخلص ابتهاج چیست؟

آقای ه.الف یا همان سایه، بین ایران و آلمان در رفت و آمد است چرا که به گفته خودش اول فرزندشان به آنجا رفته و بعد همسرش برای اینکه بچه تنها نباشد؛ به این کشور سفر کرده و بعد هم بچه‌های دیگر، یکی یکی.

این شده که آقای شاعر هم تصمیم گرفته کلماتش را به دیار دور ببرد چرا که به قول خودش غزل سرودن ایران و آلمان و ژاپن نمی‌شناسد و راستی، اسم یکی از بچه‌هایش را هم گذاشته آسیا ؛ کاوه و کیوان و یلدا هم فرزندان دیگر او هستند.

 

چگونه یک بوک بلاگر باشیم ؟

 

ابتهاج همیشه خود را به روز نگه می‌دارد و مرور اخبار رادیو و تلویزیون تبدیل به یکی از واجبات روزانه او شده است و جایی گفته می‌خواهم ببینم این دنیای دیوانه دارد به کجا می‌رود و قرار است ما را به کجا برساند.

 

درباره هوشنگ ابتهاج

معرفی کتاب های ابتهاج

سایه در سال 1325 «نخستین نغمه ها» را منتشر کرد که شامل اشعاری به شیوه کهن است و این کتاب در مقابل «سراب» قرار می‌گیرد که از نظر شیوه شعری در اسلوب جدید می‌گنجد. مجموعه «چند برگ از یلدا» هم شامل اشعار اجتماعی او می‌شود.

اگر قرار باشد به صورت منظم فهرستی از آثار او را در اختیار داشته باشیم باید به این چند سطر نظر کنیم:

  • نخستین نغمه‌ها – ۱۳۲۵
  • سراب – ۱۳۳۰
  • سیاه مشق – فروردین ۱۳۳۲
  • شبگیر – مرداد ۱۳۳۲
  • زمین – دی ۱۳۳۴
  • چند برگ از یلدا – آبان ۱۳۴۴
  • یادنامه – مهر ۱۳۴۸ (ترجمه شعر تومانیان شاعر ارمنی، با همکاری نادرپور، گالوست خاننتس و روبن)
  • تا صبح شب یلدا – مهر ۱۳۶۰
  • یادگار خون سرو – بهمن ۱۳۶۰
  • حافظ به سعی سایه (دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)
  • تاسیان مهر ۱۳۸۵ (اشعار ابتهاج در قالب نو)
  • بانگ نی

از این میان «سیاه مشق» و «تاسیان» تنها دفترهایی هستند که ابتهاج با تجدیدنظر در محتوا، به چاپ‌های بعدی رساند و مجموعه و چکیده همه شعرهایش است.

 

خرید آنلاین کتاب « تاسیان » از دیجی کالا

 

«بانگ نی» نیز در پاییز ۱۳۹۵ بدون آگاهی او منتشر شد.

 

معروف‌ترین اشعار ابتهاج چیست؟

در انتها بد نیست به یکی از معروف‌ترین اشعار او به اتفاق هم نظر کنیم:

نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم

دریچه آه می‌کشد

تو از کدام راه می‌رسی

خیال دیدنت چه دلپذیر بود

جوانی ام در این امید پیر شد

نیامدی و دیر شد …

 

شعری از کتاب آینه در آینه

مژده بده ، مژده بده ، یار پسندید مرا
سایه ی تو گشتم و او برد به خورشید مرا
جان دل و دیده منم ، گریه ی خندیده منم
یارِ پسندیده منم ، یار پسندید مرا
کعبه منم ، قبله منم ، سوی من آرید نماز
کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد ، دیدمش و دید مرا
آینه خورشید شود پیش رخ روشن او
تاب نظرخواه و ببین کاینه تابید مرا
گوهر گم بوده نگر ، تافته بر فرق ملک
گوهری خوب نظر ، آمد و سنجید مرا
نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند
رشک سلیمان نگر و غیرت جمشید مرا
هر سحر از کاخ کرم ، چون که فرو می نگرم
بانگ لک الحمد رسد ، از مه و ناهید مرا
چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او
باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا
پرتو بی پیرهنم ، جان رها کرده تنم
تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا

نوشته های مشابه

یک دیدگاه در “1”

  1. قلی گفت:

    سلام این شعر در کدوم کتاب استاده؟
    نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم

    دریچه آه می‌کشد

    تو از کدام راه می‌رسی

    خیال دیدنت چه دلپذیر بود

    جوانی ام در این امید پیر شد

    نیامدی و دیر شد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *