خرید چوب الف نشانک
همه کتابهایم را فروخته بودم. جز یکی. باید جا باز می کردم برای آمدن تو.
تویی که من را نجات داده بودی.
من داشتم میان واژهها غرق میشدم که تو آمدی. یک چوبالف گذاشتی لای کتابم و دستم را گرفتی و بردی و نشانم دادی که دنیا چقدر بزرگ است. عشق چقدر خوب است.
آدمها چقدر دلپذیرند… آمدی و نشانم دادی و نماندی.
حالا من ماندهام و یک خانه خالی و یک کتاب و نشانکی که تو روی نقطهی عطف جهانم گذاشتهای…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.