مصطفی مستور هم یکی از آن مهندسهاست که ادبیات دلش را برد و با اینکه لیسانس خود را از دانشگاه شهید چمران اهواز در رشته عمران گرفت، برای ارشد خواندن به سراغ ادبیات فارسی آمد و صد البته که شهرت امروز خود را نیز وامدار کلمات و شعر و ادب است و ناگفته نماند تسلط او به زبان انگلیسی نیز مزید بر علت شده که جهان زیبای کلمات وجود او را گرامی بدارد.
اولین مجموعه داستان او «عشق روی پیادهرو» است که سال 77 منتشر شد و البته سروصدایی را برای او برنیانگیخت.
کتاب روی ماه خداوند را ببوس
آنچه باعث شد اهل کتاب و غیر از آن، نام مصطفی مستور را بشنوند کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» بود که در سال 79 به بازار آمد و آن را تکان داد. این کتاب، موضوعی زمینی مثل عشق و موضوعی الهی مانند بندگی را در هم میآمیزد و با بیانی فلسفی درباره فراگیرترین احساس بشری صحبت میکند.
در اینجا باید به نام نغز کتاب هم اشاره کرد که البته در هیچ یک از آثار بعدی مستور تکرار نشد و ما دیگر کتابی از مستور ندیدیم که از روی اسم و عنوان، برای خرید ترغیبمان کند؛ فهرست را ببینید: چند روایت معتبر | استخوان خوک و دستهای جذامی | حکایت عشقی بی شین، بی قاف، بی نقطه | من دانای کل هستم »، من گنجشک نیستم | «تهران در بعدازظهر | سه گزارش کوتاه درباره «نوید و نگار» و … .
به نوعی آن خوشسلیقگی در نامگذاری که میتوانست در بدو امر مخاطب کتابنخوان را هم به خرید اثر ترغیب کند، در کتابهای بعد از «روی ماه خداوند را ببوس» تکرار نشده و شاید دلیلش این باشد که نویسنده جایگاه خود را در میان اهالی کتاب پیدا کرده بود و دیگر نیازی به این تدابیر نداشت.
ترجمههای او ، هم به واسطه شهرت نویسنده و هم به خاطر اعتبار مستور به فروش خوبی در ایران دست پیدا کردهاند: «پاکتها و چند داستان دیگر»، نوشته ریموند کارور، «فاصله و داستانهای دیگر» از همین نویسنده و «سرشت و سرنوشت، سینمای کیشلوفسکی» نوشته مونیکا مور.
فلسفه در خلق داستان
آنچه درباره مستور اثبات شده است آشنایی او به فلسفه دین است و وقتی این دانش با قدرت داستانپردازی و به خصوص خلق شخصیت آمیخته شود، تبدیل شدن به یک نویسندهی دارای مخاطب ثابت، کمترین اتفاقی است که رخ میدهد. اندیشه، بنمایه تمام کتابهای اوست و همین موضوع باعث میشود حتی مخالفانش نیز نسبت به منتشر شدن کتابهای جدیدش واکنش داشته باشند و علاوه بر خواندن، برای تحلیل آنها دست به قلم ببرند.
خود مستور در جایی گفته است: «داستاننویسان اگر بخواهند با خود صادق باشند تلاش میکنند جهان را توصیف کنند و شاید از این نظر، داستاننویسان یک پله از فیلسوفان پایینتر هستند؛ چرا که فیلسوفان از یک شیوه غیرشخصی در پی آن هستند تا گزارههایی بیابند که جهان را تبیین کنند، در حالی که نویسنده سعی دارد جهان را از منظر خود بیان کند، پس طبیعتا کار نویسنده کوچکتر از یک فیلسوف است.
توقع من از نوشتن این نیست که بخواهم زندگی فردی را تغییر دهم، چرا که این امر از هنر بر نمیآید. انگیزه نوشتن، روشن است؛ برای آن مینویسم که تأثیرگذار باشم اما این تاثیرگذاری از 4 دقیقه فراتر نمیرود و بعد فراموش میشود.»
جوایز مستور چیست؟
مستور، این نویسنده اهوازی، جایزه بهترین رمان سالهای 79 و 80 را از جشنواره قلم زرین به دست آورده و لوح تقدیر اولین دوره از مسابقه صادق هدایت را هم داراست.
البته میزان جوایز او به نسبت شهرت و محبوبیتی که دارد، قابل توجه نیست و شاید این موضوع به شخصیت او ربط پیدا کند که همیشه دلش خواسته بنویسد و مانند اسمش مستور، پنهان و مخفی از حواشی؛ در جست و جوی حقیقت باشد. او که به عنوان پژوهشگر نیز شناخته میشود؛ حتی وقتی در حال داستان پردازیست، دارد به دنبال حقایق میگردد و این را طرفدارانش تأیید میکنند.
خیلی خوبه
سپاس از شما