معرفی نویسنده

بهرام بیضایی ؛ فردوسی معاصر ایران

 بهرام بیضایی

همه اهالی هنر سالهاست که یک حسرت مشترک دارند و آن، ندیدن فیلم یا نمایش جدیدی از صاحب این نام است – بهرام بیضایی – کسی که او را به عنوان فردوسی معاصر ایران می‌شناسند از بس که آثارش نماد فرهنگ غنی ایران و ایرانیست. او نویسنده و کارگردان فیلم و نمایش است.

از کارهای دیگرش می‌شود تدوین فیلم، تهیه فیلم، مقاله‌نویسی، ترجمه چند نمایشنامه، نگارش یکی دو داستان و چند شعر و انبوهی پژوهش تاریخی و ادبی و استادی در دانشگاه را برشمرد. بیضایی از فیلم‌سازان صاحب سبک و معتبر و از نویسندگان و اندیشمندان برجسته نمایش و ادبیات نوین فارسی به‌شمار می‌رود.

جادوی مسافران و یزدگرد

موافقید چند خط از دیالوگ‌های بسیار معروف بهرام بیضایی را در فیلمنامه «مسافران» با هم مرور کنیم؟

او در سال 1368 در این فیلمنامه نوشته بود: «ما می رویم به تهران برای عروسی خواهر کوچکترم … ما به تهران نمی رسیم (لبخند) … ما توی راه می میریم».

«لعنت به جاده ها اگه معنی شون جدایی باشه».

«بی‌جهت خودت رو آزار میدی، چرا فکر می‌کنی ما باعث مرگ شون شدیم؟!».

«اونا برای ما می اومدن .  .. به خواست خودشون ، … به خاطر ما… »

فکر می‌کنید همین واژگان ساده با چه جادویی کنار هم چیده شده‌اند که بیش از سی سال است در حافظه تاریخی مردم به عنوان یکی از آثار شاخص سینما ثبت شده‌اند؟ نشانک در این مطلب به این موضوع پرداخته است.

 

 

بهرام بیضایی (متولد ۵ دی ۱۳۱۷) است. او یکی از نامدارترین چهره‌های فرهنگ و هنر معاصر است و بعضی از نمایشنامه‌هایش به زبان‌های دیگری ترجمه و در آسیا و اروپا و امریکای شمالی چاپ و اجرا شده‌است. ده فیلم بلند و چهار فیلم کوتاه و کمابیش هفتاد کتاب و نمایش‌هایی بر صحنه‌های شهرهای مختلف ایران و گاه غیر از ایران از سال ۱۳۴۱ به بعد کارنامه هنری بیضایی را تشکیل می‌دهد. بسیاری از اهالی فن، نمایشنامه و فیلم مرگ یزدگرد را شاهکار او دانسته‌اند.

 

چگونه با فرار از مدرسه می‌شود به دانشگاه استنفورد رسید؟

درباره بیضایی گفته‌اند که در تهران در خانواده‌ای اهل فرهنگ و ادب به دنیا آمد. در کودکی اغلب از مدرسه می‌گریخت و در سینه کلوب فیلم تماشا می‌کرد. سالِ ۱۳۳۰، با خودکشی صادق هدایت، با کار و سرگذشت هدایت آشنا شد و از او تأثیر گرفت. سالیانی بعد از آن از دانشجویی ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران کناره‌ گرفت؛ ولی حاصل پژوهش‌هایش را به صورت کتاب نمایش در ایران منتشر کرد که یگانه تاریخنامه مهمِّ نمایش ایرانی شد.

 

برترین نویسندگان آمریکای لاتین چه کسانی هستند؟

 

هم‌زمان به نمایشنامه‌نویسی گرایید، آن هم با بهره گرفتن از شیوه‌های تعزیه که اجداد او در آران برپا می‌کردند. بیشترِ نخستین نمایشنامه‌هایش – مانندِ پهلوان اکبر می‌میرد – با نمایش گروه هنر ملّی اثرگذار شد؛ هرچند گاهی چپی‌ها و گاهی راستی‌ها کارش را سخت نقد کردند. سال ۱۳۴۴ با منیراعظم رامین‌فر ازدواج کرد. بیضایی در اوایلِ دهه ۱۳۴۰ عضو گروه طُرفه و از هنگام تشکیل کانون نویسندگان ایران از بنیان‌گذارانش و، از جمله به همین خاطر، آماج بدگمانی ساواک بود.

 

 

او سال ۱۳۵۷ از کانون کناره‌گرفت. دهه ۱۳۵۰ را به استادی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و نیز فیلم‌سازی گذرانید. سال ۱۳۵۸، پس از ده سالی که نمایشی اجرا نکرده بود، مرگ یزدگرد را بر صحنه بُرد؛ که در ۱۳۶۰، سال اخراجِ دوباره‌اش این بار از کرسی استادی دانشگاه تهران، فیلم هم شد. پس از نمایش مرگ یزدگرد تا هجده سال امکان کار تئاتری نیافت، هر چند با پیگیری فراوان توانست چند فیلم بسازد. سال ۱۳۷۱، که چند سالی از جدایی از همسرش می‌گذشت، با مژده شمسایی ازدواج کرد.

 

درباره ژانر ادبی گوتیک ؛ وحشت و عشق در کنار هم بیشتر بخوانید

 

از سال ۱۳۷۶ دوباره کار تئاتر دست داد و بیضایی به شوق نمایش از اقامت کوتاهش در استراسبورگ دست شُست و تا ۱۳۸۶ به تفاریق توانست برای چند نمایش و فیلم و کتاب پروانه بگیرد، هر چندگاه نمایشی از صحنه پایین کشیده شد، فیلمی دچار سانسور شد یا کتابی در محاق توقیف ماند.

سال ۱۳۸۹ به استادی دانشگاه استنفورد به امریکا رفت. این هجرت دیر انجام‌ترین اقامت بیضایی دور از ایران بوده. او در امریکا نیز پُرکار بوده و غیر از تدریس، به نوشتن و نمایش پرداخته‌است.

 

برای مرور آثار بیضایی از کدام نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌ها شروع کنیم؟

هر کسی که به هنر تئاتر و نمایشنامه ایرانی علاقمند است باید ضیافت و میراث (۱۳۴۶) سُلطان مار (۱۳۴۸) مرگ یزدگرد (۱۳۵۸) و کارنامه‌ی بندار بیدخش (۱۳۷۶ و ۱۳۷۷) را خوانده باشد.

همچنین، اگر دوست دارید علاوه بر تماشای فیلم‌های این هنرمند فیلمنامه‌های او را نیز بخوانید به سراغ لیست زیر بروید.

  • عمو سیبیلو (۱۳۴۹)
  • رگبار (۱۳۴۹، ساخت فیلم ۱۳۵۰)
  • سفر (۱۳۵۱)
  • غریبه و مه (۱۳۵۱، ساخت فیلم ۱۳۵۲)
  • کلاغ (۱۳۵۵)
  • چریکه‌ی تارا (۱۳۵۴، ساخت فیلم ۱۳۵۷)
  • مرگ یزدگرد (۱۳۶۰)
  • باشو، غریبه‌ی کوچک (۱۳۶۴)
  • شاید وقتی دیگر (وقت دیگر، شاید . . . ۱۳۶۴، ساخت فیلم ۱۳۶۶)
  • مسافران (۱۳۶۸، ساخت فیلم ۱۳۷۰)
  • گفتگو با باد (۱۳۷۷)
  • سگ‌کُشی (۱۳۶۸، ساخت فیلم ۱۳۸۰)
  • قالی سخنگو (۱۳۸۵)
  • وقتی همه خوابیم (۱۳۸۶، ساخت فیلم ۱۳۸۷)

 

شک عجیب آقای بیضایی

بهرام بیضایی را همیشه به عنوان یک هنرمند آزادی‌خواه و یک قلم به دست حقیقت‌طلب شناخته‌اند. جالب است بدانید در پاییز سال 1356 بهرام بیضایی در مراسم شب‌های نویسندگان و شاعران ایران، سخنرانی کرد و گفت: «ما باید این احساس رو بکنیم که کلمات، معیارها، اصطلاحاتی که به کار می‌بریم به خصوص، کمی فرسوده شدند از وقتی همه به کار بردن.

کلمه‌ای که از دستگاه دولتی تا روشنفکر معاصر همه به کار می‌برند به من حق بدید که نسبت به اون کلمه‌ها یک‌ کمی مشکوک باشم. اگر قرار است که هم دستگاه‌های دولتی از یه مسئولیت بگن و هم ما بگیم، من یک‌ کمی به اون مسئولیت مشکوکم. اگر قراره که او هم راجع به آزادی صحبت بکنه و ما هم، من یک‌ کمی راجع به این آزادی، مشکوکم. متشکّرم».

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *