ما هم مثل همه مردم دنیا جبران خلیل جبران را با کتاب «پیامبر» به یاد میآوریم و شاید خیلیهایمان دقیقاً ندانیم که ملیت او کجاست و تنها به عنوان یک شاعر عرب در ذهن داشته باشیماش. اما واقعیت این است که آوازهی این شاعر لبنانی بسیار فراتر از خاورمیانه است و او یکی از پیشگامان ادبیات نوین عرب به حساب میآید و در تمام جهان به عنوان یک نابغه ادبی شناخته شده است.
تولد در شرق, درخشش در غرب
جبران خلیل جبران در ششم ژانویه ۱۸۸۳ در لبنان متولد شد و تا ۱۰ آوریل ۱۹۳۱زندگی کرد. اون نقاشی میکشید، شعر مینوشت، مبارزه مدنی میکرد و مبارزات اجتماعی و مدنیاش سمت و سویی معناگرایانه داشت. آثار او کمحجم، اما نغز و پرمغز هستند و به قولی میتوان گفت که توانست ستاره شرق و پیامآور سرزمین پیامبران و سخنگوی وجدان فرهنگی ملت خود باشد. جالب است بدانید که در زمان تولد جبران، لبنان بخشی از سوریه بزرگ (شام)، شامل سوریه کنونی، لبنان و فلسطین تحت سلطه عثمانیها بود، سالها بعد جبران یکی از استقلال طلبان پرشور عرب، علیه دولت ترک عثمانی شد.
شما حتما آن جمله معروف را که میگوید «نپرسید کشورتان چه کاری برای شما کرده، بلکه بپرسید شما چه کاری برای آن کردهاید» شنیدهاید و اینطور میپندارید که جان اف کندی، رئیس جمهور اسبق آمریکا گوینده آن است اما باید بدانید چند دهه قبلتر، خلیل جبران این جمله را خطاب به جوانان عرب گفته بود. جبران خلیل جبران در کودکی به آمریکا رفت و این جهان غرب بود که پی به استعداد این کودک عرب برد.
خیلی فقیر، خیلی عمیق، مثل بیشتر شاعرها
جبران خلیل جبران هم مثل بسیاری دیگر از شهیران نویسنده، در کودکی زندگی فقیرانهای داشت. درباره او اینطور نوشتهاند که مادرش «کامله رحمه» دختر کشیشی مارونی بود و وقتی با پدر جبران ازدواج کرد در واقع با سومین همسر خود پیوند زناشویی بسته بود. او در روستای زیبا و کوهستانی بشری در شمال لبنان، جبران را به دنیا آورد. خانواده جبران در آغاز وضع مالی متوسطی داشتند، اما پدرش مردی قمارباز، میخواره و بیمسوولیت و تندخو بود که سرانجام خانواده را به فقر کشاند و خود به جرم اختلاس در اداره مالیات، اموالش مصادره شد و مدتی به زندان افتاد، اما مادرش برخلاف پدر، دیندار، فعال و کاردان بود و در تربیت جبران، اهتمام و تأثیر به سزایی داشت.
جبران در پنج سالگی به مکتب رفت و خواندن و نوشتن آموخت، او که کودکی درونگرا، رؤیایی و تیزبین بود گرچه در دامن فقر بزرگ میشد، مشاهده پدیدههای خیره کننده طبیعت جذاب در آن منطقه سرسبز او را سرشار میکرد و اثری ژرف بر ذهن کنجکاوش مینهاد. از کشیش روستا و پدربزرگ روحانیش زبان عربی، اندیشههای دینی و انجیلی، تاریخی و سنت مسیحی را فرا گرفت، اما نشانههای هوشمندی و تأمل، روح سرکش شاعرانه و میل به تصویرگری از پدیدهها و مفاهیم در او مشهود بود.
جبران سپس به همراه خانوادهاش در سال ۱۸۹۵ میلادی بیروت را به مقصد آمریکا ترک کرد و در آنجا در محله چینیهای بندر بوستن که عربهای مهاجر بسیاری در آن میزیستند جایی اجاره کردند تا زندگی خود را با کار و تلاش اداره کنند.
درخشش در آمریکا
جبران تنها عضو خانواده بود که به سبب علاقه و استعداد خود و تلاش و تشویق مادرش موفق شد به مدرسه برود و به تحصیل دانش بپردازد، جبران در مدرسه به آموختن انگلیسی و ادبیات پرداخت، اما توانست با نقاشیها و طرحهایش عادت و سرگرمیای که از لبنان با خود آورده بود توجه آموزگارانش را جلب کند. پس از آن هنرمندی آمریکایی، به نام «فرد هلند دای» که او را متفاوت یافته بود به تشویق و تقویتش همت گماشت و گرایش هنری و تصویرگری وی را شکوفاتر ساخت.
جبران در سال ۱۸۹۸ باردیگر به بیروت بازگشت تا در مدرسهای مسیحی و ملی گرا به نام مدرسه الحکمه، آموزشها و ادبیات عربیش را تکمیل کند. جبران در این ایام زبان فرانسه را نیز فراگرفت، از کتاب مقدس بسیار اثر پذیرفت همراه پدر مناطق مختلف لبنان را گشت و استعداد نقاشی و نویسندگیاش تقویت شد.
غم و شادی توأمان
جبران در سال ۱۹۰۲ قبل از تکمیل دروس عربی با شتاب به آمریکا بازگشت اما دیر شده بود زیرا خواهر، برادر و مادرش به علت بیماریهای مختلف یکی پس از دیگری دار فانی را وداع گفته بودند. این مصیبتهای پیاپی چیزی از پشتکار و اراده اعتلاجوی او نکاست و این بار با بلندپروازی و همت بیشتری به نقاشی و نویسندگی ادامه داد.
سال ۱۹۰۴ در نخستین نمایشگاه نقاشی جبران، خانم ماری هسکل که فردی ثروتمند و مدیر مدرسهای بود او را کشف و با تشویقها و حمایت مالی خود، موانع پیشرفت او را برطرف کرد. در همین سال انتشار مقالات وی در روزنامه مهاجران عرب المهاجر، آغاز شد و نثر ویژه و اسلوب نگارش جبران مورد توجه قرار گرفت و در پی آن کتابهای «موسیقی» در، ۱۹۰۵ «عروسان مرغزار» در سال بعد و «ارواح سرکش» را در ۱۹۰۸ به چاپ رساند. بخشهایی از دو کتاب اخیر حاوی انتقادات تندی نسبت به کشیشان و کلیسا بود که با عکسالعمل شدید آنان رو به رو شد، در نتیجه جبران تکفیر و کتابش توقیف و در بازار بیروت به آتش کشیده شد.
بعد از بازگشت از سفر طولانی اروپا، جبران در سال ۱۹۱۲ به نیویورک عزیمت کرد و در همان سال داستان بلند «بالهای شکسته» را تکمیل و چاپ کرد که در حقیقت بخشی از زندگی شخصی و تجربه عاشقانه و شکست خورده او بود، بعدها این داستان در لبنان و سوریه به فیلم سینمایی تبدیل شد. نخستین کتاب انگلیسی جبران، با عنوان «دیوانه» در ۱۹۱۸ منتشر شد و مطبوعات محلی از آن استقبال کردند.
و «پیامبر» آخرین یادگار عمر
جبران در سالهای باقی مانده عمرش به نقاشی و صورتگری آثارش و نشر آثاری همچون «تندبادها» و «پیشتاز» و تکمیل و انتشار مهمترین و مشهورترین کتابش «پیامبر» به زبان انگلیسی پرداخت. «پیامبر» که حاصل سالها تلاش فکری و ادبی جبران و عصاره آثار و اندیشههای اوست، به بیشتر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و تاکنون میلیونها نسخه از آن چاپ شده است.
او همچنین به نگارش مفصلترین کتاب انگلیسیاش پرداخت که روایتی تازه از مسیح بود و عنوان آن را «عیسی فرزند انسان» نهاد. «مارتا»، «یوحنای مجنون»، «گل هانی»، «فریاد قبرها»، «حجله عروس»، «خلیل کافر»، «اشک و لبخند»، «مواکب»، «تازه ها و طرفهها»، «ماسک و کف»، «خدایان زمین»، «سرگشته» و «بوستان پیامبر» از دیگر آثار و نوشتههای جبران به شمار میرود. آثار جبران به سرعت مرزها را در نوردید و با جذب میلیونها مخاطب از ملل دیگر، او را تبدیل به پدیدهای چشمگیر کرد. رنجوری مزمن، ناراحتی قلبی و به ویژه بیماری کبد که به سرطان منجر شد و به مرض سل نیز تشدید شد سرانجام جبران را از پای انداخت تا اینکه چراغ زندگیاش در دهم آوریل ۱۹۳۱ در سن ۴۸ سالگی در بیمارستان سنت وینسنت نیویورک به خاموشی گرایید.
در آمریکا و سوریه هزاران شرقی و غربی و مسلمان و مسیحی برای او به سوگ نشستند، جسدش را به زادگاهش بازگرداندند تا روح بلند و بیقرارش در کلیسای مارسرکیس آرام گیرد، جایی که اینک موزه آثار و اشیای به جای مانده از او نیز هست و هرساله هزاران نفر از آن بازدید میکنند.
چند جمله جذاب از جبران خلیل جبران
یکی از ویژگیهای نوشتههای جبران خلیل جبران، تفسیرها و تحلیلهای شخصی او از کلمات رایج بود. به چند مثال در ادامه توجه کنید:
- اغراق، چون حقیقتی است که صبر خود را از دست داده است.
- درختان شعری هستند که زمین بر پهنه آسمان مینویسد. ما آنها را قطع میکنیم و از آنها کاغذ میسازیم بلکه تهی بودن خود را بر آن ثبت کنیم.
- هنر، گامی است که طبیعت به سوی ابدیّت برمیدارد.
- تلخترین اندوههای ما، یادآوری شادیهای گذشته ماست.
- خداوند اندیشید و نخستین اندیشهٔ او فرشته بود، و خداوند سخن گفت و نخستین سخن او انسان بود.
خواندن آثار جبران خلیل جبران به همه کسانی توصیه میشود که دوست دارند جهان را از دریچه چشم کسی ببینند که در انحصار مرزها باقی نماند.