معرفی کتاب

معرفی کتاب « چرا ملت ها شکست می خوردند »

چرا ملت ها شکست می خورند

کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» به قلم دو اقتصاددان به نام‌های دارون عجم‌اوغلو و جیمز رابینسون است؛ کتابی که قصد دارد به سوال مهمی پاسخ دهد: چرا برخی از کشورها در گذشته ثروتمند بودند ولی امروز فقیر هستند و حتی برعکس، چگونه برخی کشورها ثروتمند و مرفه شدند، در حالی که برخی دیگر هنوز گرفتار فقر هستند؟

این کتاب به صورت کلی به نظریه‌ها و روش‌های مختلفی که در طول تاریخ به اجرا درآمده، می‌پردازد و برای هر کدام مثال عینی ارائه می‌دهد و به ترتیب زمان و مکان آنها را مقایسه می‌کند. این کتاب شامل مثال‌های متعدد دقیقی از انقلاب‌های مردمی، نظریه‌ها، جنگ‌ها و سایر رویدادهای مهم است.

در ادامه همراه با ما باشید تا بیشتر با این کتاب ارزشمند آشنا شوید.

نگاهی عمیق‌تر به فصل‌های کتاب « چرا ملت‌ها شکست می‌خورند »

کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند شامل پانزده فصل است که در آن عجم‌اوغلو و رابینسون بررسی می‌کنند چه عواملی باعث موفقیت یا شکست سیاسی و اقتصادی دولت‌ها شده است. آنها استدلال می‌کنند که توضیحات موجود در مورد علل رفاه و فقر – که شامل جغرافیا، آب و هوا، فرهنگ، مذهب یا ناآگاهی رهبران سیاسی می‌شود – ناقص هستند. برای چنین استدلال‌هایی نیز آنها کشورهایی را انتخاب می‌کنند که در بسیاری از عوامل مشابه هستند، اما به دلیل انتخاب‌های سیاسی و نهادی متفاوت، از نظر اقتصادی و سیاسی بعضی مرفه و بعضی دیگر فقیر شدند.

در ادامه هر کدام از فصل‌های کتاب را بررسی می‌کنیم:

پیشگفتار

پیشگفتار با تفاوت بین استانداردهای زندگی در ایالات متحده و مصر شروع می‌کند و یک خلاصه کوتاهی از تاریخچه آنها ارائه می‌دهد و این سوال را مطرح می‌کند که چرا مصر بسیار فقیرتر از ایالات متحده است و چه چیزهایی از پیشرفت آن جلوگیری می‌کند.

فصل اول: « خیلی نزدیک، خیلی متفاوت »

فصل اول از همان ابتدا درباره دو مکان (نوگالس واقع در آریزونا و نوگالس واقع در سونورا) توضیح می‌دهد. این دو شهر با اینکه نام آنها مشترک است اما از لحاظ اقتصادی تفاوت بزرگی دارند. در ادامه توضیح خواهد داد که چرا تفاوت‌های جغرافیایی، فرهنگی و حتی آموزشی دلیلی بر موفقیت یا شکست یک منطقه نیستند. این دو شهر نمونه‌هایی هستند که علیرغم واقع شدن در یک منطقه جغرافیایی و داشتن فرهنگ یکسان، درآمد بسیار متفاوت نسبت به یکدیگر دارند. پس دلیل اصلی این تفاوت چیست؟

 

معرفی کتاب شازده کوچولو ؛ ماندگارترین شاهکار ادبی در مجله نشانک بخوانید

 

از نظر نویسندگان اساسی‌ترین دلیل آن، تفاوت در نهادهای سیاسی هستند. یکی از زیباترین بخش‌های این کتاب در ادامه این فصل نهفته است که تحقیق و نمونه‌های تاریخی در مورد چگونگی ایجاد این نظام‌های سیاسی را شامل می‌شود.

فصل دوم: «ن ظریه‌هایی که جواب نمی‌دهند »

فصل دوم در ادامه پاسخ به این سوال که دلیل تفاوت بین کشورها چیست، به سه نظریه دیگر می‌پردازد. نویسنده هر کدام از این نظریه‌ها که به نسبت پذیرفته شده هم هستند را با آوردن دلیل رد می‌کند. اولین مورد، عوامل جغرافیایی است. جهت نقض این مورد، نویسنده دو کشور کره شمالی و کره جنوبی را مثال می‌زند. دومین مورد، نظریه فرهنگی مانند تفاوت‌ بین اخلاق کاری در ملت‌هاست. اما دوباره در مقابل، ما ایالات متحده آمریکا و مکزیک را داریم؛ دو کشور با فرهنگ یکسان، اما تفاوت بزرگ در استاندارد زندگی.

در نهایت آخرین مورد جهل رهبران است و همانطور که می‌توانید حدس بزنید، این نظریه نیز رد شده زیرا رهبران زیادی در یک کشور آمدند و رفتند. آنها حتی متخصصان زیادی در کنارشان داشتند اما هیچ رشد اقتصادی در کشور صورت نگرفت.

 

فصل سوم: «تولید فقر و غنا»

فصل سوم به مفهوم نهادهای فراگیر و استخراجی می‌پردازد و از هر کدام نمونه‌های متعددی می‌آورد. وجه تمایز اصلی، عوامل اقتصادی و سیاسی است: در موسسات فراگیر، شهروندان از طریق فرصت‌هایی که کشورشان فراهم می‌کند، حق مشارکت در این حوزه‌ها را دارند، در حالی که در موسسات استخراجی چنین فرصت‌هایی به ندرت دیده می‌شود. در نتیجه فرصت‌ و زیرساخت‌های آموزشی و حوزه‌های اجتماعی هم از بین می‌رود.

 

فصل چهارم: «تفاوت‌های کوچک و برهه‌های سرنوشت‌ساز: وزن تاریخ»

فصل چهارم با مثالی از همه‌گیری مرگ سیاه آغاز می‌شود که دوره بسیار حساسی برای تمام کشورها در قرن 14 بود. از آنجایی که آینده قابل پیش‌بینی نیست، همه‌ی جوامع دورانی با جنگ‌، بیماری یا انقلاب‌ درگیر بودند و همین دوران است که می‌تواند بر یک جامعه تأثیر بسیار زیادی بگذارد و فرصتی برای تغییر نظام اقتصادی و سیاسی و رشد آن به ارمغان بیاورد. مرگ سیاه دقیقا چنین تاثیری بر کشورهای اروپایی داشت. البته تفاوت‌های جزئی مانند شرایط اولیه کشور در این دوران بی‌تاثیر نیست.

 

معرفی 16 پادکست معروف ایرانی

 

برای اینکه این تفاوت‌ها را خواننده بهتر درک کند، نویسنده مثالی از انگلستان و فرانسه می‌آورد که در آن انگلستان یک سیستم فئودالی (ارباب‌رعیتی) نسبتاً غیرمتمرکز داشت و تغییر آن به سمت یک سیستم فراگیر آسان‌تر بود. درصورتی که سیستم کشور فرانسه بسیار متمرکز و به طبع آن، تغییر بسیار دشوارتر بود.

فصل پنجم: «من آینده را دیده‌ام و نتیجه‌بخش است: رشد تحت سلطه نهادهای استثماری»

فصل پنجم در مورد استعمار و تأثیر آن بر ایجاد نهادهای استخراجی صحبت می‌کند و نویسندگان داستانی در مورد شهروندان مایا و اتحاد جماهیر شوروی ارائه می‌دهند. از آنجایی که رهبران سیاسی مرکزی در این کشورها به شدت شهروندان خود را محدود می‌کردند، رشد این کشورها بسیار سخت و محدود اتفاق می‌افتد و حتی رشد فناوری تاثیر بسزایی در پیشرفت این کشورها ندارد.

فصل ششم: «جدایی»

فصل ششم در مورد تحولاتی است که در برخی از کشورها رخ داده است و برای مثال از ونیز و اقتصاد درخشان آن در قرون وسطی می‌گوید. این کشور دارای یک سیستم سیاسی قدرتمند بود که شهروندان خود را در قوانین دخیل می‌کرد و همین امر باعث شد تا ونیز به یکی از بهترین شهرهای اروپا تبدیل شود.

اما یکی از نکات کلیدی این است که چنین سیستم‌های سیاسی و اقتصادی باید در طی زمان به روز رسانی شوند و به همین دلیل است که امروزه بیشتر درآمد ونیز از طریق صنعت توریستی است.

فصل هفتم: «نقطه‌ی عطف»

فصل هفتم به توسعه تاریخی انگلستان اشاره می‌کند. مانند هر کشور دیگری، انگلستان نیز درگیری‌های سیاسی داشته اما خوشبختانه به نتایج متفاوتی منجر شدند. همه این درگیری‌ها یک نظام سیاسی و اقتصادی قوی فراگیر از انگلستان ساختند که بعدها او را به یکی از پیشرویان انقلاب صنعتی تبدیل کرد. با ایجاد فضایی برای رشد فناوری و شکل‌گیری ایده‌های باعث شد تا قوانین و آزادی‌های بیشتر به شهروندان خود اختصاص دهد و زمینه‌ای برای رشد ایجاد کند.

فصل هشتم: «در سرزمین ما نه: موانع توسعه»

در این فصل، مثالی در مقابل با فصل قبل آورده شده است. در حالی که انگلستان پس از انقلاب صنعتی توسعه یافت، بقیه اروپا، مانند امپراتوری اتریش-مجارستان، از انقلاب وحشت داشتند. به همین خاطر، برخی از نوآوری‌ها را در کشور خود ممنوع کردند. سپس، نویسنده از کشورهایی مانند اتیوپی و سومالی مثال می‌آورد و توضیح می‌دهد که چگونه به یکی از فقیرترین کشورهای جهان تبدیل شده‌اند.

فصل نهم: «توسعه‌ی معکوس»

فصل نهم، دلیل دیگری برای شکست ملت‌ها ارائه می‌دهد. این بخش از کتاب در مورد بردگان، در وهله اول بردگان آفریقایی، و همچنین تأثیر منفی استعمارگری بر رشد و شکوفایی اقتصادی صحبت می‌کند. در این راستا، به نظریه‌ای به نام «اقتصاد دوگانه» و نمونه دیگری از نابرابری در سیستم استخراج می‌پردازد. این اقتصاد به این معناست که کشور بین سبک زندگی مدرن و سنتی دچار دوگانگی می‌شود.

فصل دهم: «پراکندگی رفاه»

فصل دهم به توضیح درباره نهادهای فراگیر و نحوه ایجاد آنها در گذشته ادامه می‌دهد. در فصل‌های قبل درباره تاریخ انگلستان و ایجاد سیاسیت فراگیر خواندیم، اما روش‌های دیگری نیز برای ایجاد چنین سیستم فراگیری وجود دارد، مانند سیاست‌های ایالات متحده، استرالیا و فرانسه. در این بخش بحث عمیقی در مورد اشراف فرانسه و انقلاب فرانسه داریم که به این کشور کمک کرد تا با ایجاد یک جامعه بازتر و شرکت دادن مردم در سیاست، محیط بهتری برای رشد اقتصادی و فناوری ایجاد کند.

فصل یازدهم: «چرخه‌ی تکاملی»

فصل یازدهم بیشتر به سیستم فراگیر پایدار می‌پردازد و نمونه‌های بیشتری ذکر می‌کند. رویدادهایی که منجر به تغییراتی بسیار بزرگی در جامعه شدند و دولت را تشویق کرد تا به نفع خیر و رشد عمومی کار کند.

فصل دوازدهم: «چرخه‌ی شوم»

فصل دوازدهم بر خلاف فصل قبل، بیشتر به سیستم استخراج می‌پردازد و توضیح می‌دهد که چرا چنین سیستمی مستحق فقر و شکست است. زیرا این سیستم‌ها باعث نابرابری اجتماعی می‌شوند و نابود کردن آنها نیز بسیار دشوار است. مثالی که برای این بخش آورده شده، کشور آفریقایی سیرالئون و سیستم استخراجی آن است که منجر به کمبود مراقبت‌های بهداشتی، آموزشی و زیرساختی شد.

فصل سیزدهم: «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند»

فصل 13 یک بار دیگر دلایل اصلی شکست ملت‌ها را تکرار می‌کند. علاوه بر نهادهای استخراج که قبلا به آن اشاره شده بود، این فصل عامل مهم دیگری را مورد بحث قرار می‌دهد. نویسندگان سپس با نگاهی عمیق‌تر نهادهای استخراجی را بررسی می‌کنند و به این نتیجه می‌رسند که در چنین سیستم‌هایی معمولا در نهایت شاهد کمبود کارکرد در بخش دولتی هستیم و عمدتاً بر تعدادی از نخبگان سیاسی متمرکز است، نه کل جامعه.

فصل چهاردهم: «در هم شکستن قالب‌ها»

فصل چهاردهم تاریخ کشورهایی را بیان می‌کند که سد سیستم استخراجی را شکستند و آن را با سیستم فراگیر جایگزین کردند. این فصل داستان تظاهرات سیاه پوستان در ایالات متحده و شکست کمونیست‌ها در چین پس از مرگ مائو تسه تونگ را تعریف می‌کند. در این مرحله هر گام کوچکی که برداشته شود بسیار مهم است و باید دانست که قدم درست در لحظه مناسب چیست زیرا هر ملتی خاص است و هیچ طرح کلی برای این تغییر وجود ندارد.

فصل پانزدهم: «فهم فقر و غنا»

در فصل پانزدهم که آخرین فصل کتاب است، با خلاصه‌ای از نکات فصل‌های قبل به پایان می‌رسد. در ادامه در مورد گذشته، حال و آینده صحبت می‌کند و به ما این اطمینان را می‌دهد که همه موارد ذکر شده در این کتاب بخشی از تاریخ بوده است. وقتی صحبت از آینده می‌شود، توضیح می‌دهد که چگونه برخی از کشورها مانند چین امروزه از نظر اقتصادی رشد قابل توجهی دشته‌اند.

نقد کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند»

با اینکه بسیاری از اقتصاددانان و نظریه پردازان سیاسی برخی از یافته‌های این کتاب را به چالش کشیدند، اما به طور کلی نقدهای مثبت زیادی دریافت کرده است. پس از انتشارش، افتخارات متعددی از جمله جایزه کتاب سیاسی Paddy Power و Total Politics (امور بین‌الملل) دریافت کرد و در نامزد جوایزی  مانند کتاب سال کسب و کار فایننشال تایمز، گلدمن ساکس و لیونل گلبر قرار گرفت و برنده جایزه کتاب آرتور راس شد.

حرف اصلی نویسندگان در کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» این است که رونق اقتصادی بیش از هر چیز به فراگیر بودن نهادهای اقتصادی و سیاسی بستگی دارد. نهادها زمانی فراگیر تلقی می‌شوند که گروه بزرگی از مردم در تصمیم‌گیری‌های سیاسی حرفی برای گفتن داشته باشند، برخلاف کشورهای بسته‌تر که تنها گروه کوچکی از مردم نهادهای سیاسی را کنترل می‌کنند و با گذشت زمان تمایلی به تغییر ندارند. بنابراین، یک دموکراسی کارآمد و دولت کثرت‌گرا حاکمیت قانون را تضمین می‌کند که برای شکوفایی اقتصادی ضروری است.

نهادهای فراگیر، رونق اقتصادی را ارتقا می‌دهند، زیرا مشوق‌هایی را ارائه می‌کنند که به استعدادها و ایده‌های خلاقانه اجازه می‌دهد تا شکوفا شوند. در مقابل، نویسندگان نهادهای استخراجی را به عنوان مؤسساتی توصیف می‌کنند که به دولت اجازه می‌دهند بر دیگران حکومت کند و از آنها بهره‌کشی کند.

 

درباره رومن گاری

 

کشورهایی که قبلا بر اساس نهادهای استخراجی اداره می‌شدند، همانطور که در پادشاهی‌های مطلقه و دیکتاتوری‌های کمونیستی دیده می‌شود، محکوم به شکست هستند و پیشرفت نخواهند کرد، به این دلیل که کارآفرینان و شهروندان انگیزه کمتری برای نوآوری و سرمایه گذاری دارند. نخبگان حاکم از تخریب خلاقانه می‌ترسند؛ اصطلاحی که توسط اقتصاددان اتریشی جوزف شومپیتر ابداع شد. این اصطلاح به صورت کلی به روند مداوم از بین بردن نهادهای ناکارآمد و در عین حال ایجاد مؤسسات جدید و سازنده اشاره دارد. تخریب خلاق، گروه‌های جدیدی را ایجاد می‌کند که بر سر قدرت با نخبگان حاکم رقابت می‌کنند، چیزی که دیکتاتوری‌ها قصد دارند به هر قیمتی از آن اجتناب کنند.

نویسندگان در این کتاب، نمونه‌های متعددی از کشورهای خودکامه را بررسی می‌کنند که از نظر اقتصادی با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم می‌کردند، اما پس از تغییر فرآیند حکومتی خود به موفقیت‌های زیادی دست یافتند. یکی از این نمونه‌ها، بریتانیای کبیر پس از انقلاب 1688 است که شاهد جایگزینی پادشاهی مطلقه با پادشاهی مشروطه بود، حرکتی که نویسندگان آن را برای انقلاب صنعتی ضروری می‌دانند.

 

درباره مجموعه کتاب‌های هری پاتر | اولین کتابی که نویسنده خود را میلیاردر کرد

 

در راستای همین چارچوب، کتاب به رونق اقتصادی اخیر در چین می‌پردازد که علی‌رغم حکومت خودکامه این کشور رخ داده است. البته نویسندگان استدلال می‌کنند که چین با استدلال کتاب در تضاد نیست. علیرغم رژیم خودکامه چین، اقتصاد این کشور در سال‌های اخیر تحت سیاست‌های اقتصادی اصلاح‌طلبانه دنگ شیائوپینگ، رهبر چین که باعث شده تا چین پس از دهه‌ها سرکوب و با رخ دادن انقلاب فرهنگی با جهان تعاملات بیشتری داشته باشد و حالا به کشور مدرنی تبدیل شده است. البته رشد اقتصادی توزیع منابع اقتصادی را تغییر می‌دهد و بر سیاست کشور تأثیر می‌گذارد. بنابراین، نویسندگان استدلال می‌کنند که علیرغم رشد سریع فعلی چین، اقتصاد این کشور سقوط خواهد کرد مگر اینکه چین به بهبود جامعیت سیاسی خود ادامه دهد و با مخالفان اقتصادی و فرهنگی همراه شود.

درباره نویسندگان کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند»

دارون عجم‌اوغلو، اقتصاددان آمریکایی-ارمنی و استاد اقتصاد در دانشگاه MIT است. او که یکی از برجسته‌ترین اقتصاددانان مدرن به حساب می‌آید، صدها مقاله منتشر کرده و بسیاری از آنها با همکار دیرینه‌اش جیمز رابینسون نوشته شده است. او سه کتاب مهم تا بحال به چاپ رسانده و جوایز متعددی در اقتصاد دریافت کرده است، از جمله مدال جان بیتس کلارک از انجمن اقتصادی آمریکا.

جیمز رابینسون، اقتصاددان و دانشمند سیاسی بریتانیایی است که در حال حاضر استاد دانشکده مطالعات سیاست عمومی هریس دانشگاه شیکاگو است و تا حالا چهار اثر منتشر کرده است.

«چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» در بی پلاس

اگر علاقه دارید بیشتر با کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» آشنا شوید، حتما به شما پیشنهاد می‌کنیم پادکست این کتاب را در بی پلاس گوش دهید. فقط کافی است روی این لینک کلیک کنید و خلاصه این کتاب را بشنوید. این اپیزود قصد دارد تا ایده‌های مهم مطرح شده در کتاب را بهتر برای شما توضیح دهد تا خواندن کتاب آسان‌تر شود و بیشتر از آن لذت ببرید.

سخن آخر

«چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» کتابی غیر داستانی است که در سال 2012 توسط دارون عجم‌اوغلو و جیمز رابینسون نوشته شده است. این کتاب با ترکیب بینش‌هایی از اقتصاد نهادگرایی، اقتصاد توسعه‌ای و تاریخ اقتصادی، به بررسی این موضوع می‌پردازد که چرا کشورها به گونه‌ای متفاوت توسعه می‌یابند و با کمک مطالعات موردی تاریخی، این پرسش را مطرح می‌کند که چه چیزی دموکراسی را به پیش می‌برد، چگونه دموکراسی بر عملکرد اقتصادی تأثیر می‌گذارد و چگونه نظریه‌های جایگزین باعث موفقیت ملی می‌شوند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *