شما کتاب «محدودیت صفر» اثر دکتر هولن و جو ویتالی را خواندهاید؟ اگر بله، این احتمال وجود دارد که در مورد آن سوالاتی به ذهنتان خطور کرده باشد، ابهاماتی داشته باشید، درباره بعضی از فصلها با نوعی از سردرگمی مواجه شده باشید و مواردی از این دست.
نشانک که در همین مجله، درباره آن کتاب هم با شما صحبت کرده بود، اکنون از شما دعوت میکند مطلب حاضر را که مربوط به کتاب «حضور در وضعیت صفر» است بخوانید و در جریان باشید که دکتر ویتالی این بار به تنهایی و بدون حضور همکارش دکتر هولن، این اثر را حاضر کرده است.
«حضور در وضعیت صفر» چه میگوید؟
همه چیز در همین چند جملهای که از دکتر ویتالی نقل قول شده، مستتر است: «در محدودیت صفر نوشتهام که بیداری سه مرحله دارد، اما بهنظر میآید که این دیدگاه کامل نیست چرا که بیداری در واقع شامل چهار مرحله است. مرحلهی چهارم پا را فراتر از محدودیت صفر گذاشته و وارد مرحلهای میشود که در آن روح الهی از طریق شما زندگی میکند.» به قول یکی از طرفداران اثر، این کتاب به شما نشان میدهد که چگونه بر مشکلاتی که در شما برنامهریزیشده غلبه کنید و بخشی از راهحل باشید.
همچنین او در جای دیگری گفته است: به دو دلیل تصمیم گرفتم این کتاب (که تکمیل کننده کتاب قبلی است) را بنویسم. در وهلهی اول برای اینکه پیام محدودیت صفر و اتفاقی را که افتاده بود بیشتر باز کنم و شرح دهم. دوم برای اینکه روشهای پیشرفتهتری از هواوپونوپونوی اصیل را با شما درمیان بگذارم. من نظر دکتر هولن را در مورد تصمیمم جویا شدم. تمایلی نشان نداد چرا که بزرگان هواوپونوپونو، او را به خاطر آشکار کردن اسرارشان سرزنش کرده بودند و او نمیخواست این اتفاق دوباره بیفتد.
او میتواند با پاک کردن، دنیا را تغییر بدهد اما من میخواستم ریشه و پایه را از بین ببرم. هنوز میخواستم دنیا هرچه بیشتر در مورد این روش حیرت انگیز بداند. پس تصمیم گرفتم این بار این کتاب را تنها و بدون کمک او بنویسم.
دیگران درباره «حضور در وضعیت صفر» چه میگویند؟
نقلقولهای زیادی درباره کتاب منتشر شده اما چند مورد از معروفترین آنها به شرح زیر است:
«کتاب جدید جو دقیقاً همانطور بود که میدانستم خواهد بود… با شکوه! کتاب با داستانهای متقاعدکننده و بینش روشنگر، روحیه مرا بالا برد و روح مرا پر از عشق کرد. این در واقع مسیری برای معجزههاست!» همچنین، اندیشمند دیگری گفته: «این کتاب باید یک فیلم باشد. یک شاهکار قصهگویی و افشاگری در مورد چگونگی کارکرد سیستم درمانی هاوایی در هاوایی».
شما ممکن است هنگام خواندن این کتاب، نگران چگونگی به کار بستن آموزههای آن باشید اما بنا بر گفته کسانی که با آن ارتباط برقرار کردهاند، تنها کاری که باید انجام بدهید این است که در آینه نگاه کنید و بیاعتنا به نظر دیگران عاشق خودتان باشید. آن وقت مسیر اهدافتان را پیش خواهید برد، چراکه وقتی پاک شدهاید فکر نمیکنید، بلکه فقط عمل میکنید. شما به خوبی فهمیدهاید پاککردن تنها راه رسیدن به صفر و الهامات است.
کتاب «حضور در وضعیت صفر» چگونه به زندگی ما کمک میکند؟
این یک واقعیت است: اولین کاری که میتوانید برای باز شدن گره انرژیتان و متعاقباً جذب هرچه بیشتر رؤیاهایتان انجام بدهید این است که همه را بهخاطر هر کاری که در زندگیتان انجام دادهاند ببخشید و مهمتر از همه خودتان را ببخشید. یادمان نرود ما در دنیایی زندگی میکنیم که روی چرخ باورها میچرخد. باورهایتان را عوض کنید تا دنیایتان عوض شود. عوض شدن دنیای ما، ما را به سمت پاکی بیشتر سوق میدهد و این مهم است.
وقتی پاک نیستید تنها چیزی که دارید خاطرات، برنامهها، باورها و تجارب قدیمی است و همه این قدیمیجات، ما را از پیشرفت باز میدارند. کتاب «حضور در وضعیت صفر» در یک کلام تمرین برای بودن در «محدودیت صفر» است و به ما کمک میکند و در بهترین حالت ممکن از وضعیت روحی قرار بگیریم.
بخشی از «حضور در وضعیت صفر»
جو ویتالی به عنوان یک سخنران و معلم معنوی از زبان بسیار ساده و همهفهمی برای بیان افکارش استفاده کرده و این موضوع در نسخه ترجمه شده به زبان فارسی هم مشهود است. ببینید در این بخش از کتاب چقدر صادقانه و با صراحت درباره تجربه خود صحبت کرده است:
« در ابتدا میتوانیم از روح الهی که ذات وجودی ما را میشناسد درخواست کنیم که تمام افکار و خاطراتی را که در این لحظه سد راهمان میشوند، شفا ببخشد. مورنا سیمئونا در اشتباه بودم! سخت در اشتباه بودم! وقتی نوشتن کتاب «محدودیت صفر» را به پایان رساندم انتظار داشتم جهان از من سپاسگزار باشد. میدانستم که این کتاب مایهی الهام بود، میدانستم که معجزهوار بود و باید با نگارش آن، این راز را بازگو میکردم. فکرش را هم نمیکردم که عدهای از آن بدشان بیاید، و همین طور از من. ولی دکتر هولن خوب میدانست.
وقتی به او گفتم که کتابمان تکمیل شد گفت: «وقتی بیرون بیاید، افراد رفتارهای بدی از خودشان نشان خواهند داد». متوجه منظورش نمیشدم. اما او از من داناتر بود، در لحظه زندگی میکرد، آینده را میدید. کل ماجرا در برابر دیدگانش چون کتابی گشوده بود، و من چه؟ گمشدهای در تاریکی ابهام. و وقتی آفتاب از پشت ابر بیرون آمد، نور آن چشمانم را آزرد. »
کلام آخر درباره حضور در وضعیت صفر
حالا این ما و این جهانی از معنی و کشف و شهود. باید چه وضعیتی را انتخاب کنیم؟ به یک کتاب معنوی که توسط یک سخنران معنوی آمریکایی نوشته شده اعتماد کنیم و تازه قسمت اول کتاب او یعنی «محدودیت صفر» را هم بخوانیم و بعد خودمان را به جهانی بسپاریم که جو ویتالی و دکتر هولن برایمان تصویر کردهاند؟
شاید برای ما که در یک کشور آسیایی زندگی میکنیم و ایران عزیزمان در سالهای گذشته غصه و غم، کم به خودش ندیده، پذیرش این که همه چیز به ما مربوط میشود و همه چیز از درون نشأت میگیرد، سخت باشد اما توصیه نشان به شما این است: بیایید تجربه انسانهایی را که از ما، چه فرهنگی و چه جغرافیایی، دور هستند، جدی بگیریم. شاید راه نجات و رسیدن به حال خوب دقیقا از همان مسیری پیدا شود که فکرش را هم نمیکنیم.