درباره کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان
احتمالاً شما هم نام بهروز بوچانی را شنیدهاید. او کیست؟
این مطلب به معرفی بهروز بوچانی ؛ نویسنده کتاب «هیچ دوستی به جز کوهستان» و یک روزنامهنگار و فعال محیط زیست، فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم و دارای مدرک کارشناسی ارشد علوم سیاسی، جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک که مجبور به ترک کشور شد و سرنوشت جالبی پیدا کرد.
نویسندگی با گوشی کوچک موبایل
بهروز بوچانی خود را به جزیره مانوس در کشور استرالیا رساند و به این علت که مهاجرت او به شکلی غیرقانونی اتفاق افتاده بود، حوادثی را از سر گذراند که امروز تبدیل به یک کتاب جالب و پر فروش شده است که صرفنظر از چگونگی پرداخت، از نظر سوژه و موضوع، بسیار منحصر به فرد و توجهبرانگیز است، به خصوص اگر بدانیم بوچانی این کتاب را پاراگراف پاراگراف در واتساپ و ایمیل برای دوست خود (امید توفیقیان، مترجم همین اثر به زبان انگلیسی) فرستاده است!
هرچند که به این موضوع در طول کتاب اشاره نمیشود و جای تعجب بسیار هم دارد اما چگونگی نوشته شدن اثر یکی از مهمترین عوامل پرفروش شدن آن است و البته سهم خوانش شدن آن توسط بازیگر مطرح، نوید محمدزاده را هم نمیتوان فراموش کرد.
رمان یا سفرنامه؟
«هیچ دوستی به جز کوهستان» که توسط « نشر چشمه » منتشر شده، یک رمان نیست و سفرنامه است. بهروز بوچانی بیشتر به عنوان یک روزنامهنگار (و نه نویسنده) شرح حال خود را نوشته و با توجه به روزگاری که سپری کرده، کتابی سرشار از اضطراب، غم، هراس و اندوه بیپناهی را خلق کرده است. او توسط مقامات استرالیا محبوس شد و در طول مدت زمان زندانی بودنش مقالات متعددی را در گاردین و سایر نشریات معتبر به چاپ رساند.
بنا به اذعان خود استرالیاییها کتاب بوچانی آنها را با واقعیت تلخی رو به رو میکند: «خواندن این کتاب برای ما استرالیاییها بسیار سخت است. ما به دموکراسیمان، مهربانیمان، سخاوت و عدالتمان میبالیم و این درحالیست که هیچ یک از این صفات ما در گرسنگی، ضرب و شتم، خودکشی و قتلی که بوچانی در کتابش برای ما آشکار میکند، دیده نمیشود.»
یک سبک روایت شخصی
بوچانی فردی درونگراست که ترجیح میدهد به جای پرسیدن مشخصات افراد و همکلام شدن با آنها، خودش برایشان اسم بگذارد و با عبارتهایی خویشساخته درباره دور و بریهایش حرف بزند. به همین دلیل در طول اثر به کرات با اسامی و عبارتهای خاص رو به رو میشویم؛ مثل: «دوست پسر چشم آبی»، «مرد سیبیل کلفت»، یا حتی «گاو» که اسم یک مأمور است.
او همچنین یک توصیف کلی هم درباره همسفرانش دارد: «ما دستهای از انسانها هستیم که به نظر میرسید به راحتی پناهنده شدهاند.» بهروز بوچانی روایت شخصی خود را به قدری تفکربرانگیز نوشت که با جایزهی ملی زندگینامهی استرالیا در سال ۲۰۱۹ تیتر یک اخبار شد. همچنین، جایزهی ادبی ویکتوریا، (جایزهی ویکتوریا برای آثار غیرداستانی) و جایزه بهترین کتاب 2018 از افتخاراتی است که این کتاب به دست آورده است.
یک روایت تازه از مرگی که رخ نداد
بهروز بوچانی در این کتاب، ابایی از اشاره به نوع باورها و اعتقادات خود ندارد و در بخشی از اثر میخوانیم: «در آن لحظات همهچیز پوچ پوچ بود در ناخودآگاهم و در اعماق وجود و ذهنم و هرآنچه مرا شکل داده بود، در پی نیرو یا رگهای از خداباوری یا نوعی نیروی ماورایی میگشتم. اما هیچچیز دستم را نگرفت. برای لحظاتی در عمیقترین جای وجودم دست به جستوجویی بزرگ زدم تا بلکه چیزی خداگونه بیابم و به آن چنگ بزنم، اما هیچ نیافتم جز خودم و یک احساس پوچی بزرگ و خوشایند.
احساسی ناب از جنس بیهودگی؛ چیزی شبیه به خود زندگی و عین زندگی. شگفتی احساس تازهام به من شهامتی داد که سیگاری روشن کنم و آخرین پکها را روانهی ریهها و رودههایی کنم که بیاهمیتترین چیزهای تنم بودند. مرگ را پذیرفته بودم.
او البته در جای دیگر درباره مرگ نوشته است: « پذیرفتن مرگ یک چیز است، به پیشواز مرگ رفتن چیزی دیگر. نمیخواستم به پیشواز مرگ بروم آن هم در سرزمینی دور از سرزمین مادریام، در جایی که فقط آب بود و آب. احساس میکردم مرگ من درجایی اتفاق میافتد که به دنیا آمدهام، بالیدهام و زندگی کردهام».
کتابی برای مخاطب خاص
البته کتاب در معرفی بهروز بوچانی و ارائه اطلاعات درباره خودش خساست ورزیده است. نه گفته که چرا از کشورش بیرون آمده و نه درباره احساسش به ایران حرفی زده است اما در جایی از کتاب به جنگ اشاره میکند و میگوید که فرزند آن است.
این مرد کُرد، همانطور که از ظاهرش پیداست، جهانی تلخ دارد که البته موضوع عجیبی نیست؛ نمیتوان روشنفکر بود و حقایق را دید و کدر نشد، اما از سوی دیگر باید پذیرفت که روایت کتاب هم خیلی سیاه از آب در آمده و ممکن است مطابق با ذائقه هر خوانندهای نباشد، به عبارت بهتر، از آن دست کتابهایی است که مناسب کتابخوانهای حرفهایست و نه کسانی که اتفاقی گذرشان به کتابفروشی افتاده است.
خرید کتاب «هیچ دوستی به جز کوهستان» نوشته بهروز بوچانی از سایت دیجیکالا
تحلیلهای روانشناسانه و فیلسوفانه
در قسمتهایی از کتاب با نویسندهای مواجه میشویم که تحلیل شخصی خود را از وقایع بیان میکند اما از آنجا که میدانیم چه تجربهای در پس این نوشته وجود دارد با تمایل بیشتری رأی به درست بودن آن میدهیم. مانند این بخش از نوشته:
«زنها با مرگ شجاعانهتر از مردها میجنگیدند. حس و غریزهی مادری به مادهگرگ هایی درنده بدلشان کرده بود که تیزی دندانهایشان را به سوی دریا نشانه رفته بودند. زندان این قدرت را دارد که به مرور زمان هر کسی را در جایش بنشاند. قدرت حصار حتی خشنترین انسانها را میتواند به صلح وا دارد چه برسد به زندانیهای مانوس که همگی خود قربانی خشنونت بودند».
خرید آنلاین کتاب « روز دیگر شورا »
در پایان میتوان این چند خط را درباره کتاب «هیچ دوستی به جز کوهستان» اشاره داشت و از آن به عنوان انگیزههای نهایی برای خواندنش یاد کرد:
این کتاب روایت آدمهایی است که خانهشان را با امید به زندگی بهتر ترک کردهاند و درنهایت درد را با عمق جانشان احساس کردهاند. انسانهایی که در نقطهای دورافتاده در یک سرنوشت نامعلوم گیر افتادهاند و ذرهذره زندگیشان در میان سیاستهای مردان سیاست روبهزوال میرود. بهروز بوچانی قصهی زندان را روایت کرده است، زندانی که جرم زندانیانش مهاجرت غیرقانونی است. کتاب هیچ دوستی بهجز کوهستان صدای دردمندی است که باید شنیده شود. معرفی بهروز بوچانی