هر بار عنوان «ادبیات گوتیک» را شنیدید میتوانید یک فضای ترسناک و وهمآلود را به خاطر بیاورید که کمی عشق هم با خودش دارد.
«گوتیک» کلمهایست که به سبک معماری قرون وسطایی مرتبط بود اما بعدها به دنیای داستان هم راه پیدا کرد. استفاده از این اصطلاح در ادبیات تا دوران رمانتیک یعنی اواخر قرن هجدهم، معمول نبود. اگر میخواهید بدانید اولین بار، چه وقت بود که واژه گوتیک در ادبیات مورد اشاره قرار گرفت، باید از «قلعه اُترانتو»، اثر نویسنده انگلیسی هوراس والپول نام ببریم که در سال 1764 منتشر شد.
این نویسنده «گوتیک» را به معنای «برگرفته از قرون وسطا» به کاربرد و بسیاری حتی به این باور اعتقاد داشتند که داستان وی حقیقت داشته است. او موفق شد ژانری را ایجاد کند که بعدها نویسندگان برجستهای مثل ادگار آلن پو، خواهران برونته و بسیاری دیگر در قالب آن داستان بنویسند.
هم رمانتیک، هم ترسناک!
ادبیات گوتیک ژانری است که در اواخر دهه 1700 به عنوان یکی از عجیب ترین اشکال تاریک رومانتیسم ظهور یافت. این ژانر ادبی بخشی از جنبش بزرگتر رمانتیسم است. رمانتیسم تاریک با بیان ترس، روایت های وحشتناک، عناصر ماوراء طبیعی و مناظر تاریک و زیبا به نمایش در میآید. این ژانر داستانی عناصر مختلفی را در بر میگیرد و از بدو شروع تاکنون تجدید هم شده است.
ادبیات گوتیک چه مولفههایی دارد؟
داستان های گوتیک حس راز آلود و نامعلومی دارند، در محیط و فضاسازی خاصی اتفاق میافتند و در آن ها معمولاً پیشگویی و نفرین وجود دارد. در ادامه 10 مورد ویژگی را با هم مرور میکنیم:
پر از سوال و راز
یکی از مؤلفه های مهم یک داستان گوتیکِ جذاب این است که احساس تعلیق و ترس را در خواننده برانگیخته کند. هر چیزی که فراتر از درک علمی باشد، راهی برای ایجاد رمز و راز در داستان خواهد بود و محیط ها و فضاهای گوتیک این اصل را به کار میگیرند. بسیاری از آثار گوتیک شامل صحنهها، حوادث و اشیایی مانند مراسم تدفین، سوسو زدن شمعها، معجونهای شیطانی و سایر مفاهیم رعب آور است.
پیشگو و باخبر از اتفاقات بد
از پیش خبر دادن حوادث آینده، یک ابزار ادبیست که از آن برای اشاره به رویدادهای آینده استفاده میشود. بازنمایی این اخبار بد، در قالب رویاها، پیشگوییها و نفرینها صورت میگیرد. غالباً، قبل از وقوع تراژدیها، بدشانسیهایی برای شخصیتهای اصلی داستان رخ میدهد. به عنوان مثال، ممکن است یک شیء از جایی بیافتد و شکسته شود یا شبهی در تاریکی دیده میشود.
ساختن فضای رعبانگیز
رماننویسان گوتیک با انتخاب دقیق موقعیت مکانی یک صحنه، لحن داستان را تعیین میکنند، زیرا جو و فضاسازی یک رمان گوتیک مستقیماً در بوجود آوردن احساس ترس و اضطراب نقش دارد. نویسندگان غالباً از فضاهایی مانند جنگلهای تاریک، مناطق کوهستانی رعبآور، شرایط آب و هوایی منحوس و طوفانهای تهدیدآمیز استفاده میکردند. قلعه ها نیز در نوشتههای اولیه گوتیک نقش بزرگی داشتند.
ماوراءالطبیعه
بخش بزرگ جذابیت ادبیات گوتیک ناشی از رویدادهای ماوراء طبیعی یا غیرقابل توضیح در این ژانر است، مانند اشیاء بی جان که زنده میشوند، یا صحبت کردن از ارواح و خون آشام.
و اما عشق
میگویند ادبیات گوتیک برگرفته از ادبیات رمانتیک است، این دو ژانر دارای ویژگیهای مشترکی هستند. در بسیاری از رمانهای گوتیک یک داستان عاشقانه پرشور وجود دارد که غالباً به غم و اندوه و فاجعه منجر میشود. آثار چارلز دیکنز متمرکز بر رابطهای عاشقانه به سبک رمانتیک بود، اما همچنین ضد قهرمان های وحشتناک و فضاسازی گوتیکی را نیز به نمایش میگذاشت.
یک شخصیت شرور
شخصیتهای شرور در ادبیات گوتیک نقشی اساسی بازی میکنند. در رمانهای سنتی گوتیک، این شخصیتهای شرور به شکل افرادی مستبد، مردانه و غالباً دارای موقعیتهای شغلی معتبری (کشیش یا پادشاه) به تصویر کشیده میشدند. آنها شخصیتهایی پیچیده دارند و در ابتدا دلسوز هستند تا خواننده را نسبت به ماهیت فریبنده خود گمراه کنند.
پریشانی و اضطراب
غالباً نویسندگان سبک گوتیک از ملودرام یا احساسات افراطی برای انتقال یک فکر استفاده میکنند. این زبان اغراق آمیز و مضطرب به انتقال وحشت و ترس در بسیاری از شخصیتها کمک میکند. مضامینی مثل جنون و پریشانی عاطفی در بسیاری از رمانهای گوتیکی قرن بیستم مشاهده میشود که وضعیت روانپریشی را به تصویر میکشید.
کابوس شبانه
کابوسها به عنوان پیشگویی کننده وقایع آینده در ادبیات گوتیک بسیار استفاده میشوند. کابوسها برای تشدید جنبههای رعب آور پیرنگ رمان به کار برده میشوند. رؤیاها به نویسندگان این امکان را میدهند تا احساسات شخصیتهای خود را بهتر به نمایش بگذارند؛ مثلا رمان «کیف استخوانها» از استفن کینگ شخصیت مایک نونان را به تصویر میکشد که در کابوسهایش مرگ همسرش را می بیند.
ضدقهرمان
بیشتر اوقات در داستانهای گوتیک شخصیت اصلی به ضد قهرمان تبدیل میشود. شخصیت اصلی معمولا دارای عیوب و عناصر هیولایی است. در ابتدا شخصیتهای اصلی مرد بودند، اما با ظهور جنبش فمینیستی، رماننویسهای انگلیسی مانند کلارا ریو شروع به معرفی شخصیتهای اصلی زن در آثار خود کردند.
درباره شرمین نادری ؛ نویسندهای که کتابهایش را از ما بهتران میخوانند!
شخصیت های اصلی معمولاً سطح اجتماعی بالا و حضور فیزیکی قوی دارند. به سرنوشت شوم آن ها در داستان اشاره می شود و آنها از غم و اندوه یا یک فاجعه وحشتناک رنج میبرند. غالباً آنها به راحتی تحت تأثیر قرار میگیرند و در سیطره احساسات خود هستند.
یک زن ناتوان یا ضعیف
در کارهای گوتیک اغلب زنی وجود دارد که توسط شخصیت شرور داستان مورد ستم قرار میگیرد. آنها دچار احساس غم و اندوه، محدودیت و تنهایی هستند و در بسیاری از نمونههای اولیه ژانر گوتیک به باکرگی آنها اشاره میشود. این شخصیت غالباً در قلعهای توسط نجیب زادهای اسیر شده، و قدرت از او سلب میشود. این زن افسرده حس ترحم را در خوانندگان بوجود میآورد.
گوتیک در ایران
نویسندههایی مثل غلامحسین ساعدی، صادق هدایت و بهرام صادقی تا حدی به ژانر گوتیک نزدیک شدهاند. آنچه اروپاییها به آن ارواح میگویند در ادبیات فارسی اجنه نام گرفته و به داستانهایمان راه پیدا کرده است اما میتوان گفت تقریباً هیچ کتابی در ادبیات ایران بطور محض از عناصر گوتیک استفاده نکرده است.