آی عشق ! چهره آبیات پیدا نیست
از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است و از این لفظ دوست، همگان با عنوان «عشق» تعبیر میکنند. اگر قرار باشد از میان همه کتابهای عاشقانه که تا امروز در ایران و جهان به چاپ رسیده چند مورد را به شما معرفی کنیم، کار خیلی سختی داریم، چرا که دایره انتخاب بسیار گسترده است.
به ناچار در این متن، صرفاً بر حسب پر فروش بودن یا مورد اقبال عمومی واقع شدن، 10 کتاب برتر را از میان عاشقانههای ایرانی و خارجی به شما معرفی میکنیم، باشد که پای عشق، به روزگار شما هم باز شود یا اگر باز شده، ثابت قدم باشد!
ادبیات عاشقانه الزاماً رمان های عامهپسند را در برنمیگیرد اما نمیتوان انکار کرد که این کتابها سهم بزرگی از بازار را به خودشان اختصاص میدهند و اتفاقاً چه خوب !
چرا که زبان عشق، باشکوهترین و در عین حال سادهترین زبانیست که میتوان با آن ارتباط برقرار کرد و سن و سال هم نمیشناسد.
1. «برسد به دست پوران عزیزم» سوسن شریعتی
این کتاب، بیست و نه نامه منتشر نشده علی شریعتی برای همسرش است که آنها را زمانی که در پاریس اقامت داشته نوشته است.
به گفتهی پوران شریعترضوی برخی را ارسال کرده و برخی را نیز ارسال نکرده است یا فراموش کرده که ارسال کند و بعدها روی طاقچهی خانهی دانشجویی او پیدا کردهاند. سوسن شریعتی دختر دکتر، کار جمعآوری این نامهها را انجام داده است.
کتاب، رمان یا داستان به حساب نمیآید اما دُز عشق در آن بالاست:
«پــوران جان، هنــوز من به پاریــس و چیزهای پاریسی آشــنا نیســتم ولی فقط میدانم که لباس اینجا به قدری گران است که آدم دهنش وا میماند. یک پیراهن چیت گلدار در حدود 150 تا 200 تومان است. اما پــوران جان اگر تو چیزی دوســت داشــتی یا دیــدی به من بنویس تا علی تــو از این که برای معشــوقش، زنــش، خواهرش، مونــس اش، پوران عزیزش چیزی میفرستد، لذت ببرد. خداحافــظ پوران جان. الان ســاعت یک بعد از نصفه شب به وقت اینجاســت و تو الان خوابیدی. اینجا ســاعت 9 به وقت پاریس و 11 و نیم به وقت تهــران آفتاب غروب می کنــد. ص 22، از نامه ی ششم، 11 خرداد 1338».
2. «بامداد خمار» نوشته فتانه حاج سید جوادی
این کتاب شاید بتواند معروفترین عاشقانه عامی ایرانی لقب بگیرد. بامداد خمار یکی از نامدارترین و پر فروشترین کتابهای معاصر ایرانی است.
میزان محبوبیت این کتاب به اندازهای بود که در دهه اول انتشار، 200 هزار نسخه از آن به فروش رفت که برای جامعه ایرانی اتفاق بسیار بعیدی است. این کتاب به زبان آلمانی نیز ترجمه شده و 10 هزار نسخه فروش داشته است. این کتاب داستان سوزناک عشق دختری ثروتمند و از طبقه اجتماعی بالا و پسری نجار و از طبقه پایین جامعه است.
از سویی دیگر رمان بامداد خمار با نقدها و بررسیهای فراوانی روبرو بوده است اما این نقدها باعث نمیشود آن را در ردیف کتابهای مهم عاشقانه فارسی به حساب نیاوریم.
3. «سهم من» پرینوش صنیعی
هر چند که کتاب « پدر آن دیگری » پرینوش صنیعی معروفتر است اما رمانخوانهای حرفهای « سهم من » را به خاطر میآورند. رمانی که داستان زندگی دختری به نام معصومه را روایت میکند که از کودکی تا میانسالی او را در برمیگیرد.
معصومه از یک خانواده ی مذهبی و متعصب است که با پدر و مادرش از قم به تهران مهاجرت می کند. داستان از اوایل دهه سی آغاز می شود. معصومه چون در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده بود برادرانی متعصب داشت که برای او محدودیت هایی ایجاد میکردند و همین امر باعث شد، معصومه با اینکه دانش آموز پر تلاش مدرسه بود، ترک تحصیل کند.
او در دوره راهنمایی عاشق جوان داروخانهچی میشود و با کمک دوستش از طریق نامههایی که برای او می فرستاد با او ارتباط برقرار میکند. برادرانش بعد از مدتی این موضوع را میفهمند و او را وادار به ازدواج اجباری میکنند.
معصومه، با حمید که به اصطلاح روشنفکر و مبارز است ازدواج می کند، تا دست به ازدواج بدتری نزند، ولی از زندگیش جدیدش راضی نیست و طعم زندگی زناشویی را نمیچشد و زمانی که سعید، فرزند دومشان به دنیا میآید، حمید گرفتار ساواک میشود. اوج داستان زمانی اتفاق میافتد که میفهمیم همسر معصومه یک مخالف سیاسی است و این با سنتهای خانواده معصومه متضاد است.
شوهر معصومه در نهایت اعدام میشود و حالا این زن با سه بچه سهم خود را از زندگی اینگونه میبیند: هم پدر و هم مادر بودن. با این حال زندگی آنقدرها هم با این زن نامهربان نیست و او عاقبت، طعم عشق را آن هم با دلبر روزهای نوجوانی میچشد، هرچند خیلی دیر.
4. «شرق بنفشه» اثر شهریار مندنیپور
شهریار مندنیپور از مهمترین نویسندگان نسل سوم داستاننویسی ایرانی محسوب میشود که داستانهایش به لحاظ فرم و زبان از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.
شرق بنفشه حکایت زندگی عاشق و معشوق است، روایت پیچیدهای از زندگی آدمها که در 9 داستان کوتاه با نثری شاعرانه و غزلگونه مخاطب را در موجی از ترس و اندوه رها میکند و سعی دارد آنچه ناگفتنیست، عیان کند.
عشق در محوریت
محوریت هر 9 داستان « عشق » است، اما هر یک در مکانی متفاوت رخ میدهد و باطن آن چیزی فراتر از عشق است؛ مثلاً در داستان اول با کتابهایی مواجه میشویم که حروف رمزیِ نامههای میان ارغوان و ذبیح در آنها نوشته شده است و راوی داستان بهرغم مخالفت خانوادهی ارغوان، در پی یافتن راهی برای رسیدن به اوست؛ از فرار گرفته تا خودکشی.
و داستانهای بعدی هم بهطور غیر مستقیم به خفقان حاکم بر جامعه اشاره دارد تاجاییکه باورهای سیاسی و اجتماعی خانوادهها را تحتالشعاع قرار داده است.
در چنین شرایطی، عشق تنها جای امنیست که شخصیتهای داستان به آن پناه میآورند: ذبیح بیمِ آن دارد که زمان، عشق را کهنه کند، نامه های سر به مُهر میان خود و معشوقهاش در «غزلیات شمس» رمزگشایی میشود، و با «آناکارنینا» حرفهای دلش را به ارغوان میزند یا در یک داستان دیگر، راوی از ترس آدمها و محیط پیرامونش دیوانهوار به عشق پناه میآورد و کمکم رفتارهای بیمارگونهای از او سر میزند، پسری جوان در داستان پنجم عاشق درنا میشود و … .
5. «دزیره» آن ماری سلینکو
اگر شما به کشور فرانسه علاقه دارید و اگر پاریس را به عنوان شهر عشاق میشناسید، باید حتما این رمان را بخوانید. کتاب درباره عشقیست که دزیره، قهرمان قصه، در دل دارد و هرچند همه خیال میکنند ناپلئون بناپارت دلیل دللرزیدگی اوست اما برنادت، کسی که همسر و همراه دزیره میشود شخصیتی جذابتر و زیباتر به مخاطب نشان میدهد.
داستان از آنجا شروع می شود که برادر ناپلئون در زمانی که او تنها یک سرباز ساده بود با خواهر دزیره ازدواج میکند و از آن پس دزیره کلاری و ناپلئون به هم دل میبندند و پس از مدت ها نامزد هم میشوند. از این دلبستگی زمان زیادی نمیگذرد تا اینکه بعد از دو سال ناپلئون نامزدی خود را به هم میزند و علی رغم قول و قرارهای خود با دختر دیگری ازدواج میکند.
بدعهدی ناپلئون قلب دزیره را میشکند، به قدری که او در نامهای به ناپلئون مینویسد که: تو زندگی مرا به سوی بدبختی هدایت کردی اما من هنوز هم راهی برای فراموش کردن تو نمیبینم!
در بخش دیگری از کتاب میخوانیم: «من و ژولی هر دو برخاستیم. ژولی به ژوزف تبسم میکرد. نفهمیدم چه شد. دو دقیقه بعد ما چهار نفر بدون حضور مادر و برادرم در باغ بودیم و چون خیابان شنی باغ بسیار باریک است، ناچار بودیم دوبهدو حرکت کنیم. ژولی و ژوزف جلو رفتند.
من و ناپلئون دنبال آنها قدم میزدیم. به مغز خود فشار میآوردم که چیزی بگویم. بسیار میل داشتم که خاطره خوبی از خود در مغز او باقی بگذارم. چنین بهنظر میرسید که او به چیزی توجه ندارد و در افکار خود غوطهور است. آنقدر آهسته قدم برمیداشت که ژولی و برادرش رفتهرفته از ما دور شدند. بالاخره فکر کردم او مخصوصاً آهسته حرکت میکرده تا ژولی و ژوزف از ما دور شوند.
ناگهان ناپلئون سکوت را شکست و گفت: «تصور میکنید چه موقع برادر من و خواهر شما ازدواج خواهند کرد؟»
در اولین لحظه فکر کردم که متوجه گفته او نشده و منظور او را نفهمیدهام. با تعجب به او نگاه کردم و حس میکردم که حالتی وحشتزده دارم. مجدد تکرار کرد: «خب چه موقع ازدواج میکنند؟ امیدوارم زودتر.»
6. «عشق در زمان وبا»، گابریل گارسیا مارکز
این کتاب، داستان عشق است؛ عشقی آن چنان پرشور که تمام رقبا را به زانو درمیآورد و محدود به زمان نیست. از زمانی که فرمینا دازا به ابراز احساسات فلورینتو آریزا جواب رد داد و به جای او با دکتر جوونال اوربینو ازدواج کرد، پنجاه و یک سال و نه ماه و چهار روز است که میگذرد.
فلورنتینو در طی این سالها، آغوش باز زنان بسیاری را تجربه کرده اما به جز فرمینا، عاشق هیچ کس نشده است. او بر عشق جاودان خود به فرمینا قسم خورده است و به امید تجربهی دوبارهی ابراز علاقه به معشوقهاش زندگی میکند.
از طرف دیگر، شوهر فرمینا، حین پایین آوردن طوطی خود از یک درخت انبه، به پایین افتاده و کشته میشود. بعد از این اتفاق، فلورنتینو فرصت را برای بیان دوبارهی عشق جاویدانش به فرمینا مناسب میبیند؛ اما عشقی آن چنان کهن هنوز هم میتواند پس از سال ها زنده مانده باشد؟
ایدهی اصلی گابریل
ایدهی اصلی گابریل گارسیا مارکز در رمان عشق در زمان وبا این است که درد عشق، به معنای واقعی کلمه، یک بیماری بوده و مانند وبا میتواند زندگی انسانها را تهدید کند. فلورنتینو از درد عشق، مانند درد هر بیماری دیگری در رنج و عذاب است؛ در قسمتی از داستان، او برای بیشتر حس کردن بوی عطر فرمینا، تعدادی گل را جویده و میبلعد که باعث میشود حالش به هم بخورد. در بخش پایانی، اعلان شیوع یک طاعون استعاری نیز، نمایان گر همین درد عاطفی است.
7. «مادام بوآری» گوستاو فلوبر
داستان مادام بواری از آنجایی شروع میشود که پسری با حمایت مادرش درس طب میخواند و برای انجام خدمت به روستایی در فرانسه عازم میشود. در آنجا با زن بیوه و ثروتمندی توسط مادرش آشنا شده و با او به خاطر مال و اموال زن ازدواج میکند ولی کمی بعد زن بیوه میمیرد. زندگی شارل بواری زمانی تغییر میکند که برای درمان پیرمردی وارد مزرعه میشود و در آنجا با اما دختر مزرعه دار ثروتمند آشنا میشود.
پس از رفت و آمدهای بسیار این دو با هم ازدواج میکنند و پس از مدتی برای شرکت در مراسمی در پاریس به مهمانی میروند. در آن مهمانی اما(مادام بواری) عاشق مردی میشود که با او رقصیده بود و از انفعال همسر خود شرمسار بود و مدام به او لقب دهاتی میداد. پس از جدایی از مهمانی دچار افسردگی شد که شارل برای بهبود همسرش به روستایی دیگر مهاجرت میکند و در این میان صاحب فرزند دختری میشوند.
پس از مهاجرت به روآن خانواده بواری با اشخاص زیادی آشنا میشوند که تاثیرگذارترین آنها داروسازی بود که رابطهای تنگاتنگ با این خانواده داشت. مادام بواری باز هم افسرده بود و با رویاپردازیها و خیال پردازیهای خود به دنبال عشق واقعی، زندگی تجملاتی و رویاهای دست نیافتنی بود. شارل هیچ گاه او را راضی نمیکرد و او مدام به دنبال مردان جوان دیگری بود تا اینکه با رودولف آشنا میشود و با زیرکی رودولف پاکدامنی خود را از دست میدهد و رویاهای عاشقانه مادام بواری با ترک رودولف به پایان میانجامد.
او پس از این جدایی 43 روز در بستر بیماری میماند و شوهر از همه جا بیخبرش از او پرستاری میکند. اینکه پایان غمانگیز مادام بوآری چگونه رقم میخورد، چیزیست که حیف است اگر خودتان نخوانید.
8. «چراغ ها را من خاموش می کنم» زویا پیرزاد
درباره زویا پیرزاد اینطور گفتهاند که از آن دسته نویسندگانی است که میشود کتابهایش را بدون وقفه و یکنفس خواند! جزئینگری، توصیف دقیق هر آنچه هست و قلمِ روایی پیرزاد بسیار خوشایند است.
داستان رمان «چراغها را من خاموش میکنم» در دهه ۴۰ در محله بوارده آبادان رخ میدهد که راوی آن زنی ارمنی به نام کلاریس آیوازیان است. کلاریس نمونه کامل زنی خانهدار است که در جریان زندگی، دچار روزمرگی، نارضایتی باطنی و در نتیجه فراموشی اهمیت خویشتن شده است.
نویسنده، عادی و یکنواخت بودن کلاریس برای اطرافیان از جمله شوهرش را بهخوبی توصیف میکند؛ درحالیکه در تفکر کلاریس، همواره اطرافیان و دیگرانی وجود دارند که از خود او مهم ترند. اما داستان اصلی در واقع از نیمه و با ورود همسایهای جدید به زندگی کلاریس آغاز میشود و زندگی یکنواخت او با حضور خانواده سیمونیان در همسایگیشان دچار دگرگونی بزرگی میشود.
وجود امیل سیمونیان، مرد جوانی که همسرش را از دست داده و دختری به نام امیل دارد، باعث اوجگرفتن تضادهای درونی کلاریس میشود. از اینجا به بعد خواننده با توصیف طرف دیگر احساسات، عواطف و حتی منطق رشد یافته در کلاریس روبه رو میشود.
درباره این کتاب خوب است بدانید که جایزه ادبی یلدا، جایزه بهترین رمان سال بنیاد گلشیری و جایزه کتاب سال و چند جایزه دیگر را از آن خود کرده است.
9. «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» آنا گاوالدا
حتما نام آنا گاوالدا را شنیدهاید. این زن، نویسنده معروف فرانسویست که تاکنون چند کتاب از او در ایران ترجمه و چاپ شده است. مترجم این کتاب در مقدمه، معرفی کوتاهی از نویسنده انجام داده که خواندنش خالی از لطف نیست و خصوصاً روشی که گاوالدا برای نوشتن داستان کوتاه انتخاب کرده میتواند برای علاقهمندان به نویسندگی جذاب و مفید باشد.
این مجموعه؛ دوازده داستان کوتاه دارد که میشود گفت مشخصه اصلی داستانها عشق و اثر آن بر روان آدمها است و همینطور مواجهه آدمها با این پدیده و خصوصاً نیاز همه آنها به دوست داشتن و دوست داشته شدن.
البته خواننده ایرانی تفاوتهای فرهنگی خود با داستانها را حس خواهد کرد و همین اثر شاید باعث شود خواننده علی رغم قلم مسحور کننده نویسنده و ساختار محکم و بینقص داستانها، همچنان نتواند با آنها همراه شود، اما خواندن داستانهای آنا گاوالدا؛ قطعاً راه روشن و سادهای را برای نویسنده جوان ایرانی هم باز میکند تا بتواند در داستانی بومی و ایرانی با الهام از سبک نویسنده، آدمهای جامعه را با مهارت به شخصیتهای داستانی تبدیل کند.
10. «گتسبی بزرگ» فیتز جرالد
حتماً شنیدهاید که به تازگی فعل جدیدی به زبان انگلیسی اضافه شده که ترجمه تحتاللفظی آن میشود «گتسبی کردن».
این به چه معناست؟ این ماجرا به رمان معروف جرالد برمیگردد: گتسبی بزرگ ماجرای مرد جوان ثروتمند عاشقی است که برای دیدن دوباره معشوقهاش در ویلایش هر هفته مهمانی بزرگ و عجیب و غریبی بر پا میکند و از همه جوانان شهر میخواهد که به این مهمانی بیایند. تا اینکه با نیک آشنا میشود.
نیک از اقوام معشوقه اوست و گتسبی از او خواهش میکند ترتیب ملاقات او دیزی را بدهد. این رمان عاشقانه حال و هوای آمریکای دهه ۶۰ را هم نشان میدهد. زمانی که اوج رونق اقتصادی بود و مردم غرق در شادیهای عجیب و غریب و مستی بودند.ویی مشترکشان یا لابلای کتابها پیدا شده است. و اما آن فعل: وقتی شما یک موضوع را در فضای عمومی و بدون اسم بردن از کسی مطرح میکنید اما مخاطب اصلی شما فقط یک نفر است در واقع گتسبی میکنید.
بی شک این نوشته میتوانست صدها صفحه دیگر طول بکشد و این تنها 10 نمونه از انواع کتابهای موجود با موضوع عشق بود. آنچه اهمیت دارد این است که شما کتابها را بخوانید و گاهی هم به قول نشر چشمه بگذارید آنها شما را بخوانند!