معرفی کتاب

معرفی کتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی

بوک مارک کتاب فلزی نشانک

پیرمرد و دریا یکی از شاهکارهای ادبی به قلم ارنست همینگوی است که دو جایزه مهم ادبی برایش به ارمغان آورد. این کتاب به گفته‌ی نویسنده عصاره زندگی هنری اوست و بسیاری از منتقدان آن را بهترین و ماندگارترین اثر همنیگوی می‌دانند. او در این کتاب، با روایتی ساده و در عین حال قدرتمند، داستان پیرمرد ماهیگیری را تعریف می‌کند که با سرنوشتش روبرو می‌شود.

سرنوشتی که پر از سختی، شکست و مبارزه مرگ و زندگی است. داستانی که شاید در نگاه اول بسیار ساده بنظر برسد اما پر از مفاهیم و نمادهای پنهانی است که شما را وادار می‌کند ذره‌بین به دست بگیرید و عمیق‌تر به داستان نگاه کنید. اگر به این کتاب علاقه‌مندید و می‌خواهید بیشتر با نویسنده، خلاصه و نقد این شاهکار آشنا شوید، در ادامه همراه ما باشید.

 

معرفی نویسنده؛ ارنست همینگوی

ارنست همینگوی به عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آمریکایی شناخته می‌شود که از پایه‌گذاران سبک وقایع‌نگاری نیز هست. او در کارنامه‌اش افتخارات زیادی دارد که از مهم‌ترین آنها می‌توان به جایزه پولیتزر در سال 1953 و جایزه نوبل در سال 1954 اشاره کرد.

او در سال 1899 در شهر اوک پارک آمریکا متولد شد. پدر او، کلارنس، پزشک و مادرش، گریس، معلم پیانو و آواز بود. این خانواده در تابستان‌ها بیشتر زمان خود را در شمال میشیگان سپری می‌کردند و در همان موقع بود که همینگوی متوجه علاقه‌اش به ماهیگیری شد که همین علاقه یکی از اصلی‌ترین دلایل نوشتن کتاب پیرمرد و دریا بود.

 

50 رمان عاشقانه معروف خارجی و ایرانی که باید بخوانید!

 

در سال 1917 و با تمام کردن دوره‌ی دبیرستانش، همینگوی برای مدتی به عنوان گزارشگر در گاهنامه‌ی استار مشغول به کار شد تا زمانی که جنگ جهانی اول آغاز شد و او داوطلبانه به ارتش پیوست. همینگوی در دوران خدمتش به دلیل ضعیف بودن چشم‌هایش به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ فعالیت می‌کرد. در سال 1918، او در جنگ مجروح شد که بر اساس این اتفاق هم رمان “وداع با اسلحه” را نوشت. بعد از این اتفاق همینگوی به آمریکا بازگشت و شغل خبرنگاری را دوباره از سر گرفت و در کنارش نویسندگی را هم شروع کرد. او در همان سال با هدلی ریچاردسون، همسر اولش، آشنا شد. آنها با هم ازدواج و سپس به پاریس نقل مکان کردند و در سال 1923 صاحب فرزند پسری شدند و او را جک نامیدند. اما پس از شش سال زندگی مشترک در سال 1927، آنها از یکدیگر جدا شدند و همینگوی در همان سال با پائولین ماریا فایفر، روزنامه نگار آمریکایی، ازدواج کرد.

 

درباره کتاب پیرمرد و دریا

 

همینگوی در زمان اقامتش در پاریس، با نویسندگان و هنرمندان زیادی آشنا شد و به تدریج شهرتش به عنوان نویسنده افزایش یافت که یکی از دلایل اصلی آن، سبک منحصربفرد و خاصش در نویسندگی بود. او اولین داستان‌ کوتاه خود را در سال 1925 با نام “زمانه‌ها” منتشر کرد.

در سال 1937 جنگ داخلی اسپانیا شروع شد و همینگوی هم به عنوان خبرنگار عازم آنجا شد. او تا سال 1939 در آنجا حضور داشت و بعد از آن با قایق به کوبا رفت و مدتی را درآنجا گذراند. در همان زمان بود که همینگوی با مارتا گلهورن آشنا شد و این دوستی منجر به جدایی او از همسر دومش شد. همینگوی و گلهورن در سال 1940 با هم ازدواج کردند و سپس به چین رفتند و مدتی در آنجا زندگی کردند. همینگوی در سال 1944 به لندن رفت و در سال 1945 با مری ولش، خبرنگار مجله تایم ازدواج کرد.

با شروع جنگ جهانی دوم، همنیگوی در این جنگ هم شرکت داشت. او حتی در آزادی پاریس در 25 آگوست به عنوان خبرنگار حضور داشت و به همین دلیل مدال ستاره‌ برنزی را دریافت کرد.

حتی با یک نگاه کلی به زندگی ارنست همینگوی می‌توان نتیجه گرفت که زندگی او چیزی جز ماجراجویی نبود. او همیشه در حال حرکت بود و در کشورهای زیادی زندگی کرد. حضورش در جنگ جهانی اول و اصابت 200 تکه ترکش تا شکار حیوانات در کوبا و آفریقا، تنها بخش کوچکی از زندگی جالب اوست.

در نهایت همینگوی در 2 ژوئیه 1961 با یکی از تفنگ‌های موردعلاقه‌اش خودکشی کرد. در ابتدا خانواده او مرگش را تصادفی اعلام کردند و گفتند که این اتفاق در هنگامی رخ داد که ارنست در حال تمیز کردن تفنگش بود. اما 5 سال بعد، همسر وقت همینگوی، ماری ولش، به خودکشی او اعتراف کرد.

 

خلاصه کتاب پیرمرد و دریا

این کتاب داستان ماهیگیر پیری به نام سانتیاگو را تعریف می‌کند که از آخرین صید موفق او 84 روز گذشته است. او حالا گرفتار بدشانسی شده و پس از چندین ناکامی پی در پی، حتی دستیار جوان خود که مانولین نام دارد را از دست داده است. پدر و مادر مانولین مانع از همراهی او با پیرمرد شده‌اند و باور دارند که او باید دستیار ماهی‌گیر خوش‌شانس‌تری باشد. مانولین با اینکه دیگر نمی‌تواند در دریا همراه پیرمرد باشد اما به پیرمرد علاقه زیادی دارد. او هر شب به کلبه‌ او سر می‎زند و برایش غذا می‌برد، هم‌صحبتش می‌شود و در تعمیرات وسایل و قایق کمکش می‌کند. در یکی از همین شب‌ها، پیرمرد به مانولین می‌گوید که دوره بدشانسی او‌ دیگر تمام شده است و فردا قصد دارد برای ماهیگیری به گلف استریم و تنگه فلوریدا برود.

فردای آن روز پیرمرد دل به دریا می‌زند و تنهایی سفر طولانی و پرماجرای خود را شروع می‌کند. در روز بعد و پس از مسافتی طولانی، بالاخره ماهی بزرگی به قلابش می‌افتد اما این تازه شروع ماجراست. پیرمرد مطمئن است که یک نیزه ماهی گرفته و به اندازه‌ای بزرگ است که حتی نمی‌تواند حریفش شود. هرچه باشد او دیگر پیر شده و از آنجایی که چندین روز هیچ صیدی نداشت، چیزی هم نخورده و نحیف‌تر از قبل شده است. ناچارا پیرمرد مجبور می‌شود برای دو روز این ماهی غول پیکر را همراه خود بکشد. او حتی در اثر کشکمش‌های بسیار زیاد زخمی شده، با این حال ماهی را رها نمی‌کند و حتی آن را ستایش می‌کند.

 

کتاب پیرمرد و دریا

 

در روز سوم سفر و پس از تقلاهای بسیار زیاد، پیرمرد به این فکر می‌افتد تا ماهی را با نیزه از پا درآورد و این مبارزه را پایان دهد. اما با زخمی کردن ماهی همه چیز بدتر می‌شود. با پخش شدن خون ماهی، کوسه‌ها متوجه آن می‌شوند و به قایق نزدیک می‌شود. کوسه‌ها به ماهی حمله می‌کنند و حتی به قایق ضربه می‌زنند اما سانتیاگو تسلیم نمی‌شود و سعی می‌کند به هرنحوی که شده کوسه‌ها را دور کند. ولی او ضعیف‌تر از این حرف‌هاست. کوسه‌ها ماهی را تکه تکه می‌کنند و تقریبا تمام آن را می‌خوردند. حالا چیزی از ماهی جز یک اسکلت باقی نمانده است.

 

درباره جایزه پولیتزر ؛ مهم‌ترین جایزه برای روزنامه‌نگاران بیشتر بخوانید

 

در تمام این مدت سانتیاگو به راحتی می‌توانست ماهی را رها کند و بی‌خیال این کشمکش شود اما حالا پس از این همه مدت بدشانسی، این ماهی برایش ارزش بسیار زیادی داشت و نمی‌توانست بیخیال آن شود. حتی با اینکه می‌توانست ماهی به این بزرگی را به قیمت بسیار بالایی بفروشد اما بر این باور بود که این ماهی آنقدر بزرگ‌منش است که لیاقت خورده شدن را هم ندارد. اما حالا همه چیز از بین رفته و چیزی از ماهی نمانده است. همانطور که پیرمرد به ساحل نزدیک‌تر می‌شود، خودش را بیشتر سرزنش می‌کند.

درنهایت پیرمرد به ساحل می‌رسد و از فرط خستگی به کلبه‌اش می‌رود تا استراحت کند و به خواب عمیقی می‌رود. در همان لحظه اهالی دهکده و حتی گردشگرها دور قایق و اسکلت ماهی جمع شده‌اند. آنها از بزرگی اسکلت تعجب کرده‌اند و هر کدام حدس می‌زند که اسکلت متعلق به چه ماهی است. مانولین با دیدن این صحنه نگران پیرمرد می‌شود و به سمت کلبه می‌رود. آنها کمی با هم صحبت می‌کنند و قول می‌دهند که بار دیگر باهم به دریا بروند. پیرمرد دوباره به خواب عمیق می‌رود و خواب شیرهای آفریقا را می‌بیند.

 

نگاهی عمیق‌تر به کتاب پیرمرد و دریا

قبل از کتاب “پیرمرد و دریا”، همینگوی کتابی به نام “آن سوی رودخانه، زیر درختان” منتشر کرده بود که زیاد مورد توجه قرار نگرفت و حتی بعضی از منتقدان از پایان دوران طلایی همینگوی صحبت می‌کردند. اما او با انتشار کتاب این کتاب یعنی کتاب “پیرمرد و دریا” دوباره به شهرت قبلی خود بازگشت و خودش را به عنوان یکی از بهترین نویسنده‌ها ثابت کرد. نقدهایی که این کتاب در زمان انتشارش دریافت کرد همگی مثبت بودند و حتی شاید کمی هم اغراق‌آمیز بنظر می‌رسند. اما واقعیت این است که این کتاب مهم‌ترین اثر همنیگوی شناخته می‌شود که با نوشتن آن موفق شد تا جایز نوبل را در سال 1954 دریافت کند. “پیرمرد و دریا” در حقیقت یک رمان کوتاه وحتی کمی بلندتر از یک داستان کوتاه است. اولین بار این کتاب در مجله در سال 1952 در مجله لایف منتشر شد و تنها در دو روز پنج میلیون نسخه از آن بفروش رسید.

همینگوی به بازنویسی کتاب‌هایش بسیار معتقد بود و بارها آثارش را بررسی می‌کرد. او باورد داشت که اولین نسخه هر کتابی مزخرف است و حتی کتاب پیرمرد و دریا را بالغ بر 200 بار ویرایش کرد. همین امر میزان تلاش و سرسختی او را نشان می‌دهد که البته نتیجه هم داشت و درنهایت یکی از شاهکارهای ادبی را منتشر کرد.

گفته می‌شود همینگوی این داستان را با الهام گرفتن از شخصی واقعی نوشت. زمانی که او در کوبا زندگی می‌کرد، یکی از تفریحات موردعلاقه‌اش قایقرانی و ماهی‌گیری بود. او حتی برای خود یک قایق خرید و اسمش را “پیلار” گذاشت. در همین حین او با ماهیگیری به نام گرگوریو فوئنتس آشنا می‌شود. ماهیگیری کوبایی و سالخورده که بعدا شخصیت اصلی داستان “پیرمرد و دریا” می‌شود. همینگوی در ابتدا او را برای نگهداری و مواظبت قایق خود استخدام کرد و بعدها دوستی بین آنها بیشتر شد. همینگوی چندین سال بعد کوبا را ترک می‌کند اما فوئنتس از سال 1930 تا تقریبا 30 سال بعد از آن، از پیلار نگهداری کرد و ناخدای آن بود. درنهایت فوئنتس در سال 2002 به دلیل سرطان در 104 سالگی درگذشت. متاسفانه فوئنتس سواد نداشت و هیچوقت کتاب پیرمرد و دریا را نخواند.

 

5 کتاب برای نوجوان

 

بااینکه کتاب پیرمرد و دریا حجم بسیار کمی دارد و شاید بتوان حتی آن را داستان کوتاه و ساده‌ای درنظر گرفت، اما نمادگرایی و تفاسیر عمیقی در همین چند صفحه وجود دارد. یکی از اصلی‌ترین نمادهای کتاب، سانتیاگو است. او بی‌شک تصویری از جرات و شجاعت در هنگام شکست و ناامید نشدن را به تصویر می‌کشد. او که یک قهرمان شکست خورده است، بسیاری او را با عیسی مسیح مقایسه می‌کنند. در جایی از داستان سانتیاگو قایقش را روی شانه‌اش می‌گذارد و در مسیر چندین بار زمین می‌خورد و بعضی این قسمت را بسیار شبیه به حضرت مسیح به دوش کشیدن صلیب می‎دانند. بعضی دیگر هم پیرمرد را با پطروس مقایسه می‌کنند، یکی از حواریونی که ماهیگیر هم بود.

پیرمرد که در طول این 84 روز چیزی صید نکرده باید این گرسنگی و تحقیر را تحمل کند ولی هرگز ناامید نمی‌شود و منتظر روز موعودش می‌ماند. تا اینکه بالاخره واقعا به خواسته‌اش که همان ماهی است، می‌رسد. اما همانطوری که می‌دانید این ماهی قسمتش نمی‌شود و با همه‌ی تلاش‌ها و مبارزاتش باز هم ماهی را از دست می‌دهد. پیرمرد با هوش و تواناییش بی‌شک بر ماهی چیره بود اما در نهایت چیزی جز اسکلت از آن باقی نمی‌ماند. شاید همه تلاش‌های او از بین رفته اما همچنان یک قهرمان است. شاید بتوان کل داستان پیرمرد و دریا را در یک جمله خلاصه کرد: “انسان واقعی ممکن است نابود شود ولی هرگز شکست نخواهد خورد”. در این داستان نمادهای دیگری هم وجود دارد. برای مثال بسیاری دریا را نشانه‌ای از زندگی و نیزه‌ماهی را نشانه‌ی از مذهب می‌دانند.

کتاب “پیرمرد و دریا” بارها با کتاب “دریانورد کهن و کوبلای خان” اثر ساموئل تیلور کالیرج مقایسه می‌شود و از آنجایی که درون مایه هر دو کتاب درباره‌ی استقامت انسان در مقابل دریا و قهرمانان روحانی است، آنها را بسیار شبیه به هم می‌دانند.

این کتاب همچنین دو بار به فیلم درآمده است. اولین بار در سال 1958 به کارگردانی جان استرنجس و بار دیگر در سال 1999 به کارگردانی الکساندر پتروف که فیلم‌های بسیار موفقی هم بودند. از این کتاب حتی انیمیشن‌های زیادی ساخته شده است.

 

سخن آخر

پیرمرد و دریا معروف‎ترین اثر ارنست همینگوی است که با نوشتن آن توانست دو جایزه مهم ادبی، نوبل و پولیتزر، را دریافت کند. همینگوی با قلم ساده و تاثیرگذارش داستان قهرمانی را برایمان تعریف می‌کند که از رویارویی با سختی‌ها نمی‌ترسد و هیچگاه ناامید نمی‌شود. در این مقاله سعی داشتیم تا شما را با این داستان کمی بیشتر آشنا کنیم و خلاصه‌ای از آن در اختیار شما قرار دهیم. امیدواریم ازخواندن این مقاله لذت برده باشید.

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *